<$BlogRSDUrl$>

پارسانوشت

بلاگ یا رسانه "پارسا صائبی" در مورد سیاست، اجتماع، فرهنگ، علم و تکنیک و گهگاه موضوعات مورد علاقه دیگر

توضیحات نو


دوستان لطفاً بنده را از منتشر كردن كامنت با نامهای ناشناخته (بی‌نام یا ناشناس و ...) یا بدون ارجاع به یك ایمیل واقعی معذور بدارید. واقعاً كامنتهای این چنینی را صرفنظر از اینكه چه نوشته باشند و محبت و لطفشان شامل حال بنده هم شده باشد، منتشر نخواهم كرد و اساساً نخوانده پاك خواهم كرد. گفتم كه گاه دوستان دور و نزدیك اهل رودربایستی نباشند، صادقانه بیایند حرفشان را هرچه كه هست بزنند و هر انتقاد و اعتراضی هم دارند شخصاً لطف كنند مطرح كنند و با هم گفتگو كنیم. خوب اشتباه و ایراد هم حتماً دارم و خواهم پذیرفت، ممنونتان هم خواهم شد. دیگرانی هم كه ممكن است حقوق بگیر جایی باشند وقت خودشان را پای كامنت‌گیر وبلاگ بنده حقیر تلف نكنند كه كامنت آنها را همانطور كه در بالا عرض شد، نخوانده پاك خواهم كرد و تحت هیچ شرایطی كامنت از فرد بی‌نام و ناشناس و بدون ارائه ایمیل واقعی منتشر نخواهم كرد. در غیر این صورت اگر هر نوع انتقاد و نقد تندی هم به نوشته بنده یا اساساً خود بنده و عقایدم و نه شخص سوم داشته باشید، تنها كافی است نام خودتان یا یك ایمیل واقعی از خود را مشخص كنید و بلادرنگ نظرتان را منتشر خواهم كرد.

 


بلاگ​چرخان


بلاگ چرخان حاوی وبلاگهایی است که میخوانم یا به پارسانوشت لینک داده​اند (یا هردو):

 

 

آرشيو

 

04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 07/01/2005 - 08/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005 09/01/2005 - 10/01/2005 10/01/2005 - 11/01/2005 11/01/2005 - 12/01/2005 12/01/2005 - 01/01/2006 01/01/2006 - 02/01/2006 02/01/2006 - 03/01/2006 03/01/2006 - 04/01/2006 04/01/2006 - 05/01/2006 05/01/2006 - 06/01/2006 06/01/2006 - 07/01/2006 07/01/2006 - 08/01/2006 08/01/2006 - 09/01/2006 09/01/2006 - 10/01/2006 10/01/2006 - 11/01/2006 11/01/2006 - 12/01/2006 12/01/2006 - 01/01/2007 01/01/2007 - 02/01/2007 02/01/2007 - 03/01/2007 03/01/2007 - 04/01/2007 04/01/2007 - 05/01/2007 05/01/2007 - 06/01/2007 06/01/2007 - 07/01/2007 07/01/2007 - 08/01/2007 08/01/2007 - 09/01/2007 08/01/2008 - 09/01/2008 09/01/2008 - 10/01/2008 10/01/2008 - 11/01/2008 11/01/2008 - 12/01/2008 12/01/2008 - 01/01/2009 01/01/2009 - 02/01/2009 02/01/2009 - 03/01/2009 03/01/2009 - 04/01/2009 04/01/2009 - 05/01/2009 05/01/2009 - 06/01/2009 06/01/2009 - 07/01/2009 07/01/2009 - 08/01/2009 08/01/2009 - 09/01/2009 09/01/2009 - 10/01/2009 10/01/2009 - 11/01/2009 11/01/2009 - 12/01/2009 12/01/2009 - 01/01/2010 01/01/2010 - 02/01/2010 02/01/2010 - 03/01/2010 03/01/2010 - 04/01/2010 04/01/2010 - 05/01/2010 05/01/2010 - 06/01/2010 06/01/2010 - 07/01/2010 07/01/2010 - 08/01/2010 08/01/2010 - 09/01/2010 09/01/2010 - 10/01/2010 10/01/2010 - 11/01/2010 11/01/2010 - 12/01/2010 12/01/2010 - 01/01/2011 02/01/2011 - 03/01/2011 03/01/2011 - 04/01/2011 04/01/2011 - 05/01/2011 05/01/2011 - 06/01/2011 06/01/2011 - 07/01/2011 07/01/2011 - 08/01/2011 09/01/2011 - 10/01/2011 10/01/2011 - 11/01/2011 11/01/2011 - 12/01/2011 12/01/2011 - 01/01/2012 01/01/2012 - 02/01/2012 02/01/2012 - 03/01/2012 03/01/2012 - 04/01/2012 04/01/2012 - 05/01/2012 05/01/2012 - 06/01/2012 07/01/2012 - 08/01/2012 08/01/2012 - 09/01/2012 09/01/2012 - 10/01/2012 11/01/2012 - 12/01/2012 12/01/2012 - 01/01/2013 01/01/2013 - 02/01/2013 02/01/2013 - 03/01/2013 03/01/2013 - 04/01/2013 05/01/2013 - 06/01/2013 06/01/2013 - 07/01/2013 09/01/2013 - 10/01/2013

 


آرشیو فانوس قدیم
آرشیو فانوس نو

ParsaSaebi[at]Yahoo.co.uk

© استفاده از مطالب اين وبلاگ با دادن لینک و ارجاع به نوشته، بلامانع است



 

Thursday, February 25, 2010


تمثیل خطرناک کشتی و شیفت در دوگانه "عوام-خواص"

آقای خامنه​ای در سخنرانی اخیر خود، ترمها و عبارات جدیدی در کنار مطالب تکراری فرمودند:

"نقشه و هندسه الهی" (جدید، خط و خطوط نظام را خدا ترسیم کرده، خوب طبیعی است که خدایی که خط و خطوط را ترسیم کرده این نظام را به حال خود رها نمیکند و آقا قطعاً توسط خداوند هدایت میشوند. به عبارت بهتر آقا کشتیبانی است که مرتب مسیر حرکتش را با خداوند چک میکند و اگر ذره ای اشتباه هم برود بلافاصله مسیر تصحیح میگردد. به این تمثیل کشتی خواهیم رسید اما متن سخنرانی آقا از این واضح تر نمیتواند این پیام را برساند. منتها آقا اهل تواضع هستند و هی از "امام بزرگوارمون" مثال میزنند.)

"گناه بزرگ تهمت به نظام" (تکراری، نظام چیست؟ کسی میداند در فلسفه سیاسی حتی اسلام، "آبروی حکومت" در کجا تبیین شده؟)

"تسلیم شدن در مقابل داور" (جدید، البته میدانیم که به حکم عقل و شرع و تجربه بشری داور میتواند بی طرف نباشد و همه جا مکانیزمی برای تنبیه داور در نظر گرفته شده است، حتی داورانی که پیامبر بودند!)

"کشتی نجات" ( یک تمثیل جدید و بسیار خطرناک، هرکس در این کشتی که سکانش دست آقا است، نافرمانی کند به دریا پرتاب می شود و صلاحیت نجات پیدا کردن و برگشت به کشتی را از دست داده است!)

"از دست دادن مسلم صلاحیت حضور معترضین در نظام" (جدید، "داور" تصمیم میگیرد کی در نظام باشد کی نباشد، (یعنی کی به دریا پرتاب شود یا حتی اگر پرتاب شد نجاتش ندهیم!) به قول مهدی جامی بهتر از این نميشود ماهیت حکومت آپارتایدی ایران را برملا کرد)

در نظریات فیلسوف شاهی آقا قبلاً خواص اصلاح میشدند، عوام هم درست می​شدند. حالا آقای خامنه​ای میفرمایند، خواص مهم نیستند، عوام مهم هستند. ظاهراً آقا از خواص قطع امید کرده اند اما رویشان هم نمیشود نظریات بکل باطل "خواص و عوام" خودشان را پس بگیرند به تناقض​گویی در خود نظریه خودشان رو آورده​اند. آقا البته به عهدنامه مالک هم اشاره میکنند و آن قسمتهای بزرگی را که مرتبط با حقوق بشر و رعایت همه حقوق سیاسی مردم است نادیده میگیرند و بخش جزیی و حاشیه ای آن را می​چسبند.

آقای خامنه​ای بد نیست محبت کنند "هم به عوام و هم به خواص" و اندکی بپذیرند دیگر بندگان هم مختصر عقلی از خداوند گرفته​اند (!) و بلد هستند بخوانند چه کتابهای فلسفه سیاسی، چه متون دینی از جمله قرآن و نهج البلاغه و نامه امام علی به مالک را. بگذارید "چه عوام و چه خواص"، مختصری حرف هم بزنند. مگر آقای خامنه ای به عوام ایمان ندارد؟ مگر ایمان ندارد که این نظام را خدا نگه داشته؟ پس آقای خامنه ای از چه چیز بیم دارد که نمیگذارد کسی نفس بکشد و همه چیز را میخواهد کنترل کند؟ چرا در درون همان مرزبندی​های مشخص شده توسط آقا، خودترین خودی ها و وفادارها هم باید ساکت شوند و زبان به مجیزگویی بگشایند تا گریبانشان را رها کنند؟

Labels: ,

4 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Sunday, February 21, 2010


در مورد نظريه​پردازی اخیر دکتر سروش

از خواندن مصاحبه اخير دکتر سروش در تبیین حکومت دینی با وجود اینکه با نظرات قدیمی ایشان در مورد حکومت دموکراتیک دینی آشنا هستم، یکه خوردم و امیدوارم که ایشان در این مورد بیشتر توضیح بدهند.

او گفته است:

"نسبت حکومت آينده با دين در چند نکته خلاصه می‌شود:
۱ دينداران هم در آن مجال عمل دارند و بايد از آزادی برخوردار باشند.
۲ . دينداران بنا بر تکليف دينی شان با نابرابری و استبداد مبارزه خواهند کرد.
۳. بنا بر تکليف دينی شان قوه قضاييه مستقل برپا خواهند کرد.
۴. بنا بر تکليف دينی خود، عدالت را در همه جامعه سايه‌گستر خواهند کرد.
۵. بنابر تکليف دينی خود، ديگران را هم انسان و دارای حقوق برابر با خود خواهند دانست. و همه اينها می تواند بنابر يک مسئوليت دينی صورت گيرد.

دموکراسی دينی هيچ تفاوتی با دموکراسی ندارد و تنها چون مسئوليتش بر عهده دينداران است ميتواند نامش دموکراسی دينی باشد. در يک دموکراسی دينی حداکثر سعی ميشود قانونی که منافات با قوانين قطعی دينی دارد به تصويب نرسد، اين قوانين قطعی و ضروری در اسلام هم بسيار محدود هستند. فتاوی زيادی ممکن است وجود داشته باشد اما ميتوان به مهمترين آنها اکتفا کرد و حتی در صورت لزوم اجتهاد تازه کرد. همين ضامن اسلامی شدن قوانين است و بقيه دين به پايبندی قلبی خود مومنان باز ميگردد که چقدر در عمل به شريعت اهتمام دارند. "
(*)


آشتی دادن دین و حقوق بشر و تبیین قرائت انسانی از اسلام و تفسیر بخشهای خشن و غیرامروزی اسلام و عمل نکردن به آن موارد را کاملاً می فهمم و جهد و تلاشی مهم در جریان روشنفکری دینی میدانم اما وارد کردن حقوق بشر را به عنوان یک تکلیف دینی نمیفهمم! معتقدم که نمیتوان حق را با تکلیف دینی آمیخت و تمنای یک گفتمان حقوق بشری کرد. پای تکلیف دینی و شرعی به عرصه حقوق بشر که باز شود معلوم نیست سر از چه بهشت دیگری سوزاننده تر از بهشت جمهوری اسلامی درخواهیم آورد! ترکیب و امتزاج حق با تکلیف دینی از ترکیب و امتزاج جمهوری با ولایت فقیه هم خطرناک تر است.

دقت کنید که سروش دارد از قوانین قطعی و ضروری در اسلام سخن میگوید. به قول فرنگیها شیطان در جزییات است (Devil is in details)، در جزییات است که کارها به مسیر دیگری می​افتند. یافتن قوانین قطعی و ضروری در اسلام دقیقاً مشکل بزرگ این نظریه است در عرصه پیاده سازی و درعمل میدان قانونگذاری و قضاوت را که دو رکن از سه رکن حکومت داری هستند بدست اسلام شناسان (هرچقدر مدرن و امروزی هم که باشند) خواهد داد و این برخلاف ایده سکولار بودن حکومت است. گیرم قوانین قطعی را هم بشود از بقیه تفکیک کرد، با تکثر فتواها چه میشود کرد؟ با در اکثریت بودن اسلام شناسان قرائتهای "غیررحمانی" چه میشود کرد؟ انتخاب اسلام شناسان بر چه اساس است؟ چطور میشود اسلام شناسان را به رای گذاشت وقتی اسلام گرایان، اسلام شناسی روشنفکران دینی را برنخواهند تابید؟ به عنوان مثال چند نفر از جمع اسلام شناسان بر عدم وجوب حجاب حکم داده​اند؟ آیا تجمیع شورای اسلام شناسان ( که اکثریت آنها از امثال نوری همدانی خواهند بود نه صانعی یا سروش یا کدیور و گنجی) و استقرار آنها برای نظارت بر قوانین به اتوپیایی که مد نظر جناب سروش است منجر خواهد شد یا جهنمی دیگر خواهد آفرید؟

مثلاً در یک حکومت دموکراتیک سکولار اگر بر منشور جهانی حقوق بشر استوار باشد، بنا به آزادی در دین و مذهب و البته آزادی در بی​مذهبی، نمیشود (دستکم در تئوری) قانون تصویب کرد که کسانی نماز نخوانند، اما در حکومت دموکراتیک دینی مدل دکتر سروش میشود حداقل در تئوری میشود قانون تصویب کرد که همه در مراکز آموزشی مثلاً یا ادارات و جاهای دیگر اقامه نماز کنند! ممکن است بگویید که این کار خوب چه اشکالی دارد؟ مشکل در همینجاست که از همین کارهای به ظاهر خوب بدترین حکومتهای فاشیستی و تبعیض گرا را میتوان ساخت. از طرف دیگر همین قاعده نظارت بر تصویب قوانین و نیز برقراری عدالت (بخوانید کنترل قوه قضاییه) یعنی ماندن دین در حکومت و اتفاقاً از نوعی ماندگارتر و خشن تر و سرسخت تر! با قرائت رحمانی از دین نمیشود عرصه را بدست کسانی داد که قرائتهای حداکثری و بنیادگرایانه از اسلام دارند. به عبارت بهتر ما از دیکتاتوری ولایت فقیه به دیکتاتوری شورای فقهای بنیادگرا سقوط خواهیم کرد که در آمدن از آن هم سختتر از خلاصی از ولایت فقیه خواهد بود.

با ماندن دین حتی در عرصه عمومی (و نه حکومت و دولت) طبیعتاً مشکلی ندارم. دینداران آزاد هستند که مجال عمل و تبلیغ داشته باشند. در مدل حکومت جمهوری فدرالی که گمان میکنم بهترین مدل برای ایران باشد، ماندن دین در عرصه عمومی در هر مورد به رای و نظر مردم هر منطقه بستگی خواهد داشت. مثال: اگر مردم قم یا هرجای دیگری تصمیم گرفتند که هر سال دهه محرم را عزاداری عمومی کنند، کاملاً به تصمیم آنان باید احترام گذاشت و البته امکان بازنگری در این تصمیم را هم به طریقی دموکراتیک همیشه باز گذاشت. در هرحال داور نهایی منشور جهانی حقوق بشر باید باشد، هیچ نظارتی بدون نظارت نهایی و داشتن حق مسلم وتوی منشور جهانی حقوق بشر بر قوانین تصویبی هر سیستم تقنینی و اجرای عدالت هر سیستم قضایی نمی تواند و نباید اندیشیده شود.

تعارف که نداریم، اسلامگرایان سی و یک سال است همه ما را به بدبختی کشانده​اند و با درباغ سبز دیگری از نوفل لوشاتوی دیگر نشان دادن - حتی اگر از نیت خیر روشنفکران دینی و هواداران اسلام مهر و محبت و عارفانه و رحمانی برخاسته باشد - نمیشود یک سیستم ویرانگر دیگری به پا کرد. باید جداً از وارد شدن هرمنفذی برای نفوذ دین در حکومت ترسید و هرگونه ریسک و خطر احتمالی را بررسی کرد. این نامش​ اسلاموفوبیا نیست، نامش ترس از تجربه ویرانگر جمهوری اسلامی و احتیاط و جلوگیری از وقوع نمونه مشابه آن است. هواداران دین اسلام و متدینین باید در نهایت احترام از حق و حقوق برابر برخوردار باشند، اما هرقانونی از اسلام و هر فتوایی و هر حکمی از هرکس که مغایر حقوق بشر باشد بی​تعارف باید بوسیدش و با نهایت احترام گذاشتش گوشه طاقچه، البته اگر آن حکم یا آن فتوا مغایرت آشکار با حقوق بشر نداشته باشد میشود آن را به بحث گذاشت و البته اسلام در اخلاقیات یا عرصه های دیگر منبع خوبی خواهد بود برای قانون گذاری در کنار دیگر منابع و به طور آشکار در عرض آنها نه بالاتر از آنها (از منظر یک منبع عرفی، نه قدسی)، در نهایت مصلحت جمعی را جمع ایرانیان و نمایندگان دموکراتیک و صاحب وکالت محدود آنها تشخیص خواهند داد که در بینشان هم ممکن است اسلام شناسانی باشند که رای برابر دارند (یا اساساً چه باک اگر اکثر آنها به حکم دموکراسی اسلام شناس باشند) نه جمع ویژه، خواص یا خبرگان دین و اسلام شناسان با اختیارات نظارتی خاص. البته برکشیدن آموزه های رحمانی اسلام و آشتی دادن بین دین و دموکراسی و دین و حقوق بشر هم همچنان در دستور کار روشنفکران دینی باشد و هرگونه امکان نگه داشتن دین در عرصه حکومت و دولت آنهم با ابهام آفرینی و التقاط، یک خطای بزرگ دیگر است.

غیر از حکومت برخاسته از مردم و به رای مردم هر منطقه (بطور فدراتیو) و مبتنی بر گفتمان حقوق بشر، هیچ قید و مشخصه دیگری نباید به حکومت آینده ایران بزنیم. شناختن بهتر دین امتیازی برای کسی نباید محسوب شود چه در نظریه پردازی در مورد حکومت چه در زمامداری چه در شناخت بهتر حقوق بشر و چه در فهم بهتر اخلاق. دینداران و از جمله روشنفکران دینی هم طبعیتاً به طور برابر مانند دیگران آزادند که تظاهر دینی هم داشته باشند و حتی تبلیغ هم کنند و به نحو دموکراتیک وارد عرصه سیاسی و حکومتداری هم بشوند. داور نهایی مردم ایران (مسلمان و غیرمسلمان، دیندار و بی​دین، دگرجنس​گرا و همجنسگرا، ساکن داخل و خارج از کشور) و منشور جهانی حقوق بشر هستند، قید دیگری نداریم.

توجه داريم که ما داريم در عرصه تئوری بحث ميکنيم و در عمل فعلاً به همان حداقلهای اصلاح طلبانه بايد راضی باشيم و هرآنچه که معدل اليت سياسی داخل کشور بگويند آن را مبنای عمل قرار دهيم.

Labels: , ,

2 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Thursday, February 11, 2010


آرام باشیم!

حرفهای گفتنی باشد برای بعد، عجالتاً این چارجمله عرض میشود.

آدمهای احساساتی که ما را به اين روز نشاندند و با شلوغ بازی نميگذارند چار نفر آدم - که کمی اين شانس را دارند دور از هياهو اندکی فکر کنند - چار کلمه حرف حساب بزنند، دوباره ريخته اند وسط و دارند همديگر را جروواجر می دهند و دعوا سر این است که آیا امروز شکست خورديم يا شکست نخورديم!؟!! بابا جمعش کنید این بساط دل بهم زن عصبیت ناشی از دیسپلیسمنت و خالی کردن دق دلی را. مردم کتکش را خوردند، دعوا را اینها در دنیای مجازی دوباره راه انداخته​اند.

الان اصلاً موقع قضاوت و تحلیل نیست اما به نظرم اين "بچه خرده های" * دنیای مجازی و کسانی که سوار موج احساسات شده​اند یا فرصت طلبانه دنبال ماهیگیری از این آب گل آلود هستند وقتش است که به اشتباهات خود پی ببرند، کنار بکشند يا دست کم شلوغ نکنند، مجال بدهند ديگران هم حرفشان را بزنند. وقت آن است که ما هم اندکی گوش بدهیم به حرفهای کسانی که سالهاست پیگیر سیاست هستند. سیاست مثل خرید ماست دامدوشان از سوپر دریانی سرمحل نیست. هم فن و علم است هم متکی است به تجربه که آسان هم بدست نمی آید. "متاسفانه" تجربه پیران و علاقمندان علوم سیاسی، در سیاست بیشتر و نظراتشان اصلح است و دوستان عزیز کتک خورده یا نخورده همه لازم است به این فکت توجه کنیم.

بگذاریم باتجربه تر ها کسانی که در داخل ایران هستند و اسیر احساسات هم نیستند، حرفشان را بزنند و با برآیند نظرات الیت حرکت کنیم و از هرگوشه ای صدای ناجور درنیاوریم. اينطوری لااقل تعداد کمتری سيدعلی خامنه ای خواهيم داشت.

الان زمان این است که همه به احترام کتک خورده ها و دوستانی که ایثارگرانه رفتند در این تظاهرات، کلاه از سر برداریم و فعلاً امروز تحلیل نکنیم. بعدش هم همانطور که چند بار نوشته​ام طرحی نو باید. ادعایی هم ندارم، اینکار کار من نیست، درست یا غلط ایده هایی میدهم اما گاهی اشتباهات را هم میبینم و نمیتوانم ساکت بنشینم و خودم را به خاطر خودشیرینی با جمع و نشکستن دل دیگران، همراه موج کنم. آنچه را از حقیقت که با عقل ناقص خودم می فهمم هیچگاه فدای مصلحت نخواهم کرد. برای همین هم هست که بلاگ​داری وجیه المله نشده ام گرچه اثرگذاری خود را دارم. باری به قول شیخ شجاع کروبی حالا ما از خودمان اینقدر تعریف نکنیم که خائفم وقت اجازه نده(!)، اگر هم چنان مغرور هستیم که حقیقت تلخ را نمیخواهیم یا نمی توانیم بشنویم، یا با یک حرکت خیابانی میخواهیم تهران را به پاریس تبدیل کنیم، باید فکری جدی به حال این سو تفاهم ذهنی بکنیم.

دوستان تظاهرکننده! همگی خسته نباشید، پاینده و سرافراز بمانید.

* "بچه خرده" واژه رايج همدانی​ها و اراکیها است.

پی​نوشت: با اینکه ماجرای اسب تروا دغدغه اصلی در این نوشته نیست و این کار خطا هم البته مزید بر علت شده، کنجکاو شدم ببینم ماجرا چه بوده، نيازی به هوش و فراست زيادی نیست که متوجه شويم تئوری اسب تروا از ابداعات جناب ابراهيم نبوی به شهادت نوشته خودش در جرس بوده است. (*) باری قصد مچ گيری نيست محض اطلاع عرض شد.


Labels: ,

12 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Wednesday, February 10, 2010


خانواده بهمن و همه بهمنی ها را آزاد کنید


بهمن عزيز دارالشفایی،

دستگیری پدر و مادر شما در کنار دستگیری خواهران و اقوام،اقدامی بسیار شرم​آور بوده. اخلاق و احسان و عدالت که رنگ پریده پیش این جماعت اطلاعاتی و امنیتی، دین هم که لقلقه زبانشان است. امیدوارم مختصر عقلی این آقایان داشته باشند که بفهمند این کارها نهایتاً به ضرر خودشان و سست​تر شدن پایه های نظامشان تمام خواهد شد. چه باید گفت از این همه تدبیر در مملکت داری!

ماههاست جانانه و با پشتکار فراوان در وبلاگت اطلاع رسانی میکنی و چه سخت است اطلاع رسانی کردن از خانواده خودت. امیدوارم هرچه زودتر همه بازداشت شدگان و زندانیان از جمله خانواده محترم و عزیز شما آزاد شوند.

به همین مناسبت نام وبلاگ خودم را به مدت یک هفته به نشانه اعتراض عوض خواهم کرد. چه کنم کار دیگری از دستم برنمی​آید.

Labels: ,

1 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 




یک سوال مهم: نوع قطع و طرح جلد و رنگ "آثار مقام معظم رهبری" چیست؟

Labels:

2 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Tuesday, February 09, 2010


خیابان آزادی، میدان آزادی

دوستان دوباره هيجان زده شده​اند برای راهپيمايی بيست و دوم بهمن، حال اينکه اين بازی در زمين صعب و پراز چاله چوله حريف است و بسيار دشوار. میدان آزادی فردا ناموس نظام است. امکان ندارد که میدان آزادی بدست مردم سبز بیافتد، اگر چنین شود، من فردا اولین کسی خواهم بود که پایان کار این نظام را به همه دوستان تبریک خواهم گفت. حتی اگر حضور سبزها پرشور باشد، که احتمال میدهم از روز قدس بیشتر باشد (و نه چند میلیونی، آنطور که بعضی ها دارند غلو میکنند)، آنها امکان حضور مستقیم در صحنه را پیدا نخواهند کرد.

متاسفانه بعضی ها اين راهپيمايی را بازی مرگ و زندگی قرار داده اند. هرچند ميل همه ما به بيان رسای آزاديخواهی بسيار نيرومند است، اما لازم نيست که همه چيز را در اين روز خاص و در ميدان آزادی ببينيم و در صورت عدم تحقق دوباره زانوی غم بغل کنيم برای چندماهی تا فرصت بعدی. راهپیمایی فردا مثل بازی پرسپولیس و استقلال است حال اینکه ما یک لیگ طولانی مدت در پیش داریم. ایده استفاده از فرصت تظاهرات دولتی یا شعائر رسمی خیلی سخت است که دیگر جواب بدهد. چون حریف کاملاً آماده است و نیروها را تجهیز کرده و هزار حیله هم به کار میبندد. از بدنه جنبش سبز هم عده زیادی از انجام یک کار تکراری خسته شده اند. طرح نو باید داشت. در خیابانها ماندن هم باید هفت ماه پیش اتفاق می افتاد نه الان که مردم عصبی را می زنند و حرکت را به خط خون انداخته اند. نگرانم که عده ای از مردم که خودشان را فردا به داخل میدان برسانند، در اثر هجوم لباس شخصی ها زیر دست و پا بمانند.

من هم چون شما دوست دارم همه این تحلیلها غلط و احمقانه باشد و بی پایه بودنشان همین فردا معلوم شود، اما رجز خواندن سران حاکمیت و سپاه نشان میدهد که حیله ها و طرح​ها دارند برای فردا.

برای خواسته مشخص تجدید انتخابات (و نه شعارهای براندازانه که واقعاً الان زمان براندازی این نظام مزخرف نیست حتی اگر شدنی باشد. باید همزمان روی مفهوم جمهوری دموکراتیک فدرال بیشتر کار عملی کرد و راهکار ارائه داد که این را بیشتر بحث خواهیم کرد و هم اینکه راههای تقویت اتحاد بین گرایشهای مختلف مخالفین را عملاً جستجو کرد) روشهای دیگری از پس فردا به بعد باید آزمود:

الف) بايد به فکر اعتصاب بود، هراز چندگاه در یک روز مشخص دست از کار بکشند.
ب) تحصن آرام و توام با سکوت دانشجويی لازم است به مدت مشخص (مثلاً ده شبانه روز) در تک تک دانشگاه ها.
پ) شعار نويسی شبانه در مقياس بسيار وسيع.

متاسفانه زمان دارد بکل از دست می رود و اگر مردم متفق نشوند روی خواسته های حداقلی و نایستند بر روی آنها، جنبش در این مرحله کم کم کارش به خاموشی میرسد و البته درسها میگیرد برای دور بعد (نه دور بعد تظاهرات) که سیکل بازگشت جنبش خواهد بود.

پی​نوشت: حضور مسالمت آمیز مردم در راهپیمایی فردا حتماً ایثارگرانه، امیدبخش و مورد حمایت است منتها عرض بنده این است که فکر پس فردا هم باشیم. اصل بر پيوستگی سازماندهی شده و هدفمند حرکتهای مسالت آميز و اعتراضی است.

Labels: ,

4 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Sunday, February 07, 2010


زنده باد دانشجوی سبز پاریس​نشین!

درود به آن جوان شجاع و غيوری که در جلسه معاون وزير علوم تحقيقات در پاريس خودش را می​رساند و صادقانه حرف حق می​زند: آن کشور مال ما هم هست و ما میخواهیم برگردیم و بسازیمش. همو که در نوفل​لوشاتو سفارتی​ها بهش فحش رکيک می​دهند و او با آرامش و سکوت جوابشان را می​دهد. همو که در کنار نرده​ها نزدیک در باغ سبز نوفل​لوشاتو - جایی که آیت الله خمینی همه حرفهای خوب خودش را زیر پتو پای درخت سیب جا گذاشت - به یکی از سفارتی​ها می​گوید: شاه هم همین کارها را می​کرد. تو برادر من هستی و من با تو هیچ دشمنی ندارم.

این دانشجوی عزیز نامش نمیدانم چیست، اما کارهایش هوشمندانه و شجاعانه است و بر احساسات خودش هم دیگر غلبه می​کند. نمی​دانم از کدام خط سیاسی می​آید، اما شیفته کردار و رفتار او شده​ام. کسی نامش را می​داند؟

هرکه هست، سبز واقعی و اصل اوست.

Labels:

1 Comments | | Permalink

_______________________________________________