<$BlogRSDUrl$>

پارسانوشت

بلاگ یا رسانه "پارسا صائبی" در مورد سیاست، اجتماع، فرهنگ، علم و تکنیک و گهگاه موضوعات مورد علاقه دیگر

توضیحات نو


دوستان لطفاً بنده را از منتشر كردن كامنت با نامهای ناشناخته (بی‌نام یا ناشناس و ...) یا بدون ارجاع به یك ایمیل واقعی معذور بدارید. واقعاً كامنتهای این چنینی را صرفنظر از اینكه چه نوشته باشند و محبت و لطفشان شامل حال بنده هم شده باشد، منتشر نخواهم كرد و اساساً نخوانده پاك خواهم كرد. گفتم كه گاه دوستان دور و نزدیك اهل رودربایستی نباشند، صادقانه بیایند حرفشان را هرچه كه هست بزنند و هر انتقاد و اعتراضی هم دارند شخصاً لطف كنند مطرح كنند و با هم گفتگو كنیم. خوب اشتباه و ایراد هم حتماً دارم و خواهم پذیرفت، ممنونتان هم خواهم شد. دیگرانی هم كه ممكن است حقوق بگیر جایی باشند وقت خودشان را پای كامنت‌گیر وبلاگ بنده حقیر تلف نكنند كه كامنت آنها را همانطور كه در بالا عرض شد، نخوانده پاك خواهم كرد و تحت هیچ شرایطی كامنت از فرد بی‌نام و ناشناس و بدون ارائه ایمیل واقعی منتشر نخواهم كرد. در غیر این صورت اگر هر نوع انتقاد و نقد تندی هم به نوشته بنده یا اساساً خود بنده و عقایدم و نه شخص سوم داشته باشید، تنها كافی است نام خودتان یا یك ایمیل واقعی از خود را مشخص كنید و بلادرنگ نظرتان را منتشر خواهم كرد.

 


بلاگ​چرخان


بلاگ چرخان حاوی وبلاگهایی است که میخوانم یا به پارسانوشت لینک داده​اند (یا هردو):

 

 

آرشيو

 

04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 07/01/2005 - 08/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005 09/01/2005 - 10/01/2005 10/01/2005 - 11/01/2005 11/01/2005 - 12/01/2005 12/01/2005 - 01/01/2006 01/01/2006 - 02/01/2006 02/01/2006 - 03/01/2006 03/01/2006 - 04/01/2006 04/01/2006 - 05/01/2006 05/01/2006 - 06/01/2006 06/01/2006 - 07/01/2006 07/01/2006 - 08/01/2006 08/01/2006 - 09/01/2006 09/01/2006 - 10/01/2006 10/01/2006 - 11/01/2006 11/01/2006 - 12/01/2006 12/01/2006 - 01/01/2007 01/01/2007 - 02/01/2007 02/01/2007 - 03/01/2007 03/01/2007 - 04/01/2007 04/01/2007 - 05/01/2007 05/01/2007 - 06/01/2007 06/01/2007 - 07/01/2007 07/01/2007 - 08/01/2007 08/01/2007 - 09/01/2007 08/01/2008 - 09/01/2008 09/01/2008 - 10/01/2008 10/01/2008 - 11/01/2008 11/01/2008 - 12/01/2008 12/01/2008 - 01/01/2009 01/01/2009 - 02/01/2009 02/01/2009 - 03/01/2009 03/01/2009 - 04/01/2009 04/01/2009 - 05/01/2009 05/01/2009 - 06/01/2009 06/01/2009 - 07/01/2009 07/01/2009 - 08/01/2009 08/01/2009 - 09/01/2009 09/01/2009 - 10/01/2009 10/01/2009 - 11/01/2009 11/01/2009 - 12/01/2009 12/01/2009 - 01/01/2010 01/01/2010 - 02/01/2010 02/01/2010 - 03/01/2010 03/01/2010 - 04/01/2010 04/01/2010 - 05/01/2010 05/01/2010 - 06/01/2010 06/01/2010 - 07/01/2010 07/01/2010 - 08/01/2010 08/01/2010 - 09/01/2010 09/01/2010 - 10/01/2010 10/01/2010 - 11/01/2010 11/01/2010 - 12/01/2010 12/01/2010 - 01/01/2011 02/01/2011 - 03/01/2011 03/01/2011 - 04/01/2011 04/01/2011 - 05/01/2011 05/01/2011 - 06/01/2011 06/01/2011 - 07/01/2011 07/01/2011 - 08/01/2011 09/01/2011 - 10/01/2011 10/01/2011 - 11/01/2011 11/01/2011 - 12/01/2011 12/01/2011 - 01/01/2012 01/01/2012 - 02/01/2012 02/01/2012 - 03/01/2012 03/01/2012 - 04/01/2012 04/01/2012 - 05/01/2012 05/01/2012 - 06/01/2012 07/01/2012 - 08/01/2012 08/01/2012 - 09/01/2012 09/01/2012 - 10/01/2012 11/01/2012 - 12/01/2012 12/01/2012 - 01/01/2013 01/01/2013 - 02/01/2013 02/01/2013 - 03/01/2013 03/01/2013 - 04/01/2013 05/01/2013 - 06/01/2013 06/01/2013 - 07/01/2013 09/01/2013 - 10/01/2013

 


آرشیو فانوس قدیم
آرشیو فانوس نو

ParsaSaebi[at]Yahoo.co.uk

© استفاده از مطالب اين وبلاگ با دادن لینک و ارجاع به نوشته، بلامانع است



 

Saturday, December 22, 2012


گفتگو با نیك‌آهنگ كوثر در مورد ماجرای اخیر انتشار فایلهای صوتی



درود نیك‌آهنگ جان،سپاس از اینكه دعوت به گفتگوی بلاگی آفلاین را قبول كردی. با توجه به محدودیت شش سوال با اجازه در سه مرحله هربار دو سوال میپرسم:

دقیقاً به چه ترتیب و باذكر جزییات از چه زمانی وارد پرونده بوذری-هاشمی شدی و قاضی دادگاه چطور به این نتیجه رسید كه باید تو را هم احضار كند؟

- من با دو طرف دعوا حرف زده بودم. با بوذری گفتگو کردم، و هاشمی هم علیه بوذری اطلاعاتی را داده بود که قرار بود کاملش کند، می‌دانستم که هاشمی از وجود یک شاکی در کانادا مطلع است و این از طریق منابع مختلف مسجل شده بود. شناخت شاکی یعنی دانستن این که یک پرونده علیه‌اش وجود دارد. یعنی می‌داند از او شکایت شده است.
همچنین، می‌دانستم که هاشمی خودنویس را خیلی دقیق می‌خواند. ما پس از انتشار گفتگو با هوشنگ بوذری، دادخواست او علیه ۷ متهم از جمله مهدی را در خودنویس منتشر کردیم. این دادخواستی بود که در سال ۲۰۰۵ برای افراد مختلف در تهران ارسال شده بود. چند روز بعدش در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۰، منبع ما در خانه مهدی هاشمی به ما خبر داد که مهدی تا دو روز دیگر از طریق عباس یزدانپناه یزدی، جوابیه‌ای به خودنویس می‌فرستد.

این اتفاق دقیقا افتاد. روز بعد از ارسال نیز به منبع در خانه هاشمی تلفن زدم و حتی صدای مهدی را می‌شود در پس‌زمینه شنید. من هم برای اینکه مطمئن شوم آیا واقعا مهدی آمر و عامل ارسال بوده یا عباس به طرز خودسرانه‌ای این کار را انجام داده، چند روز بعد در باره کار مهم عباس حرف زدم که جوابیه را فرستاده بود، اما منبع من گفت اشتباه نکن! جوابیه به خواست مهدی ارسال شده است.

بعدها وقتی دادگاه کانادا حکم به پرداخت ۱۳ میلیون دلار از سوی مهدی هاشمی به شاکیان داد، او ادعا کرد که از وجود دادرسی بی‌خبر است. اما ما در خودنویس ادعا کرده بودیم که مهدی از وجود شاکی مطلع است و وجود شاکی یعنی وجود شکایت و دادخواست.

وکیل هوشنگ بوذری بر اساس محتویات سایت و اینکه می‌دانست من با دو طرف حرف زده‌ام، مخیرم گذاشت میان شهادت داوطلبانه و شهادت بعد از احضار (ساپینا) که من نوع اول را پذیرفتم.

من شهادت‌نامه‌ای همراه با یک فایل سه دقیقه و ۳۴ ثانیه‌ای در مورد مکالمات و بحث‌های سال ۲۰۱۰ تقدیم دادگاه کردم. مهدی بسیاری از موارد و همچنین گفته‌هایم را در جلسه کراس اگزمینیشن لندن رد کرد.




باتوجه به انتقادهای زیادی كه از هاشمی و خانواده او داشته‌ای بر چه اساس و با كدام انگیزه مرتب با مهدی هاشمی در ارتباط بوده‌ای و به او پیشنهاد و راهكار می‌داده‌ای؟

احساس می‌کنم که پرسش باید جور دیگری طرح شود. با توجه به انتقادهایم، چرا مهدی مرتبا با من تماس می‌گرفت؟ نسبت تماس‌های مهدی به من شاید گاهی ۳ به ۱ بود. شاید اثر‌گذاری و تفاوت با بقیه که تملق می‌گویند و فقط تایید می‌کنند. شاید. از طرف دیگر، مهدی چون دائم در حال توطئه بود، می‌شد از نوع حرف زدنش حس کرد جه اتفاقی در شرف وقوع هست یا نه؟ من اگر رابطه‌ام با مهدی قطع نشده بود، مطمئنا سوژه‌های فراوانی در باره آکسفورد، لندن، لیام فاکس و خیلی‌های دیگر پیدا می‌کردم.




چرا منتظر نماندی كه دادگاه روند خودش را طی كند و اگر لازم شد به دادگاه احضار شوی به عنوان شاهد؟

دادگاه حکم داده بود (مهدی محکوم به پرداخت نزدیک به ۱۳ میلیون دلار خسارت شد) اما وکلای هاشمی خواستار کنار گذاشتن حکم برای برگزاری محاکمه جدید شدند. به همین دلیل طرفین سراغ شاهدانی رفتند. طبیعتا من و یک روزنامه‌نگار دیگر جزو کسانی بودیم که با آقای هاشمی یا شرکای ایشان در باره بوذری حرف زده بودیم. من مشکلی با تایید مجدد آن‌چه در خودنویس منتشر شده بود، با ترتیب تاریخی‌اش نداشتم. شهادت‌نامه اولم عملا نحوه آغاز گفتگو با طرفین در باره موضوع را شامل می‌شد، به علاوه مدارکی دیگر که در اینترنت بودند و همینطور یک فایل سه دقیقه‌ای و ۳۴ ثانیه‌ای.



هنوز جواب خودم را نگرفته‌ام كه تو در گفتگوهای خودت (كه كاملاً شامل بحثهای سیاسی و اكتیویستی و حتی همفكری با اوست) برچه اساس با مهدی هاشمی پیش میبرده‌ای و انگیزه تو از این گفتگوها چه بوده است، حتی اگر آنطور كه خودت میگویی او بود كه سه برابر بیشتر از تماسهای تو، با تو تماس میگرفته است؟

انگیزه من، شناخت بهتر بازی یک خانواده مقتدر و با نفوذ در ساختار قدرت بود. خانواده‌ای که هم با اعضای اپوزیسیون مرتبط است و هم ستون قدرت نظام محسوب می‌شود. من حتما می‌خواستم از این موقعیت بیشترین استفاده را بکنم و گاهی در بحث‌ها، او را تا حد زیادی به آستانه تحملش نزدیک می‌کردم تا واکنشش را حس کنم. او از کسی که سال‌ها قبل از کشیده شدن کاریکاتور پدرش می‌ترسید به کسی تبدیل شده بود که در باره کاریکاتورها حرف می‌زد. با این حال، بارها از سوی مهدی به خاطر کارتون‌های تندم از پدرش مورد انتقاد شدیدتری قرار گرفتم و جوابش را هم می‌دادم.
پس برای اینکه بهتر بتوانم وارد مغزش بشوم می‌باید حربه‌های متفاوتی را به کار می‌بردم.من انتقادهایم و حتی آنچه همفکری می‌نامی را در همان چارچوب جلب اعتماد برای دانستن بیشتر می‌گذارم. حتی از او بابت تبدیل خودش به پاشنه آشیل خانواده انتقاد کردم چون باعث می‌شد کل جنبش سبز گروگان زیر کمر او باشد. رابطه مهدی با نوه آیت الله خمینی تبدیل به داستان روز رجانیوز شده بود و البته ظاهرا واقعیت داشت. یک فرد تاثیر گذار سیاسی باید خوددار باشد تا بهانه به کسی ندهد. منابع من در خانواده هاشمی و حتی نزدیک به مجمع، از نگرانی پدرش در باره نحوه انعکاس این رابطه برایم حرف زده بودند. حتی در ابتدای آبان ۱۳۸۹، خبری تنظیم شده بود که به جلسه حسن خمینی با هاشمی در منزل هاشمی رفسنجانی بر می‌گشت و نشان می‌داد ارتباط ایجاد شده به نفع هیچکس نیست، اما هاشمی که نسبت به هر چیزی واکنش نشان می‌داد، در این باره کاملا سکوت کرده بود.




این ایراد را كه نهایت تلاش خودت را نكرده‌ای كه اسرار منبع خودت را فاش نكنی یا مدارك (فایلهای صوتی) را به دو دسته مرتبط و نامرتبط تقسیم كنی و در مورد مدارك نامرتبط با قاضی مستقیماً مكاتبه كنی، چقدر قبول داری؟

حفظ منبع شرایطی دارد. من حتی با مطالعه متون اخلاقی، متاسفم که زودتر او را افشا نکرده‌ام

بحث ویژه‌ای است. من اما اگر همه منابع دنیا را هم سوار کنم، طرفدار رسانه‌ای هاشمی و مخالف من، من را محکوم می‌کند. احساس می‌کنم پیش از انتخابات گروهی منافعی داشته‌اند و اتفاق اخیر و به هم خوردن نظمی که در بر رویش سرمایه‌گزاری کرده بودند، منافعشان را در حد انتقام‌گیری به خطر انداخته است. از من خواسته شده تا بعد از انتخابات سکوت کنم. این بیشتر از اینکه از سر مهربانی باشد، یک نوع تهدید است. هم‌زمان همکاران داخلی‌شان سعی می کنند با اطلاعاتی خواندن من فضا را بر من تنگ کنند. من یک ارتباط تنگاتنگ میان رسانه‌های داخلی و خارج از ایران مرتبط با هاشمی دارم می‌بینم. بحث توطئه انگاری ساده نیست، هم‌زمانی وارد کردن تهمت و اتهام و عجله برای انتشار پیامی مخرب، بدون اینکه حتی با من تماس بگیرند و نظر مرا هم جویا شوند…اسمش توطئه هم‌زمان برای خفه کردن یک صدای متفاوت اگر نباشد، چیست؟

برخی از کسانی ‌که داعیه دفاع از اخلاق دارند، وقتی بحث وضعیت هاشمی پیش کشیده می‌شود، اظهار تاسف می‌کنند که «راه میانه‌ای بود و از بین رفت» و می‌فهمی ته دل‌شان همین یک بحث سیاسی بوده و تمام مسائل مربوط به اخلاق، عملا کشک است. باید به قول معروف «بادی لنگوئج» طرف را ببینی که بفهمی دغدغه طرف چه بوده است.

در مورد این سوال که آیا فایل‌ها به کل ماجرا و پرونده و شهادت‌نامه مربوط بوده‌اند، یک سوال دارم! من نمی‌فهمم چرا بدون مطالعه متن شهادت‌نامه، می‌توان سند پیوست را نامرتبط دانست؟ چگونه می‌توانی بدون خواندن ۱۰۰ها برگ سند، بگویی نامربوط بوده؟ وقتی در جلسه راستی آزمایی، هاشمی مدعی می‌شود که تنها خودنویس را هر از گاهی می دیده و دیدنش را قطع کرده، نمی‌گوید چند ده بار فقط برای رساندن خبر داغ به خودنویس، به من زنگ زده؟ نگفته چقدر مایل بود اطلاعاتی علیه مجتبی خامنه‌ای را در خودنویس منتشر کنیم که بیشترشان واقعیت هم نداشتند. من باید نشان می‌دادم که سطح ارتباط چقدر بوده است.

فایل‌هایی که دادم موید این نکته است. ارتباط با پرونده و بوذری را هم با دقت بیشتری متوجه می‌شوی. حتی همین فایل آخری، اگر دقت کنی، در ابتدایش به مهدی هاشمی می‌گویم: پس این مدارک بوذری چه شد؟ و او در باره ایمیل‌هایم می‌پرسد چون قول داده بود که می‌فرستد.

لابد می‌دانی که نمی‌شود فایل ارائه شده به دادگاه را قیچی کرد!

در باب مکالمه با طرف مقابل، وقتی که من از سوی یک طرف برای شهادت فراخوانده می‌شوم، حتی نمی‌توانم با طرف مقابلش تماس بگیرم! به عبارتی، من در چارچوب یک شاهد، نباید با وکلای مهدی گفتگو کنم.



سوال آخر اینكه در این واقعه آیا مواردی را میبینی كه در آنها بهتر می‌توانستی عمل كنی؟

احتمالا می‌توانستم بهتر عمل کنم، منتهی این از آن چیزهاست که گفتنش راحت است. اما زمان به من نشان خواهد داد که چه عملی می‌توانست بهتر باشد.

فرض کن من در حال گفتگو با عضوی از اعضای خاندان هاشمی هستم و از او خواهش می‌کنم به افراد متنفذ خانواده بگوید که به وکلای مهدی بگویند که بهتر است از من سند و مدرک نطلبند و فقط برای جلسه نهایی مرا به عنوان شاهد فراخوانند. عضو محترم می‌گوید کاری از دست من ساخته نیست! تو داشتن مدارک را کتمان کن!

همان موقع دوستی با تو تماس بگوید و از دوست مشترکش با مهدی هاشمی نقل می‌کند که «قرار است نیک آهنگ در تورنتو به خاطر دروغ‌هایی که در باره مهدی گفته دادگاهی شود!». بعد بفهمی که حرف‌ها را «ف.ط.» نامی زده که تا کنون چند بار از طرق مختلف شاخ و شانه کشیدن‌‌هایش را شنیده‌ای. وقتی می بینی تلاشت برای آگاه کردن جماعت راه به دستشویی دارد و متوجه اهمیت موضوع نمی‌شوند، می‌مانی چه کنی. یا اینکه مهدی هاشمی چرا به ایران رفت؟ من روزی که فایل‌ها و شهادت‌نامه تکمیلی‌ام را برای وکیل هوشنگ بوذری فرستادم (ایمیل کردم) تا به دفتر وکیل مهدی در تورنتو برساند، مهدی هاشمی به ایران بازنگشته بود. منتهی رسانه‌ها شایعه بازگشت او را منتشر کرده بودند. ما هم با اشاره به خبری از خبرگزاری مهر گزارشش کردیم، اما باورم نمی‌شد که هاشمی رفسنجنای دست به چنین حماقتی بزند که فرزندش را بازگرداند.

من امیدوار بودم حداکثر یکی از آن خبرهای داغی باشد که چند روزی بالا می‌ماند و بعد اتفاقی نمی‌افتد.

اما کجای کار را باید تغییر داد؟
من معتقدم، و بر اساس نوارهایی که دارم که از نظر من سند هستند، می‌دانم که بخشی از رسانه‌ها مصونیتی برای خاندان هاشمی و برخی از ارکان حکومت قائل بوده‌اند. افرادی در رسانه‌های خارج از کشور و به قول معروف «ضد انقلاب» منافع مشترکی برای خود و هاشمی‌ها تعریف کرده‌اند. سازمان‌های سیاسی متعددی که خود را عمل‌گرا می‌دانند، حامی هاشمی‌ها هستند.

این مصونیت دادن، ننگ روزنامه‌نگاری معاصر است. معتقدم بخشی از حامیان و عاملان مصونیت بخشی، بدون در نظر گرفتن قواعد حرفه‌ای و نداشتن اطلاع لازم از کل فرایند حقوقی که من شاهدش هستم، به من حمله کرده‌اند.

من هم متاسفم که فرزند هاشمی رفسنجانی به ایران رفت. من هم متاسفم که نوارها باعث شد پرونده او در ایران احتمالا سنگین‌تر شود، اما من نباید هزینه انتخاب‌های اشتباه هاشمی رفسنجانی را بپردازم. و در نهایت می‌گویم که از آزاد بودنش خوشحالم و امیدوارم پسرش فواد، هیچگاه پدر را در بند نبیند.


نیكان جان، سپاسگزارم از تو بابت این گفتگو و پاسخگویی در این شرایط. 
گفتگوی آفلاین بلاگی محدویتهای خودش را دارد و من هم نمیخواهم در حاشیه این گفتگو با تو بحث كنم و نظر خودم را در مطلبی جدا شاید بنویسم. فكر میكنم قضاوت را به عهده خوانندگان بگذاریم، ضمن اینكه خود تو در صدای آمریكا مطلب را بیشتر باز كرد‌ه‌ای. باز هم سپاسگزار هستم.

Labels: , ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Sunday, December 09, 2012



نگاهی به مقاله اخیر عبدالكریم سروش: "بیا كاین داوریها را به نزد داور اندازیم"

به مناسبت "روز جهانی فلسفه" سروش با لحنی بسیار تند، تحقیرآمیز و زننده نه فقط داوری اردكانی بلكه یك دوجین آدم اهل مطالعه و محقق (حتی اگر نگوییم استاد)‌ را نواخته و بل با خاك یكسان كرده است.

۱. سروش در ابتدا میگوید كه چنین كرده كه جوانان راه و رسم نقد بزرگان علم و ادب را بیاموزند (یعنی پوپر و خودش را بدون هیچ تعارفی در یك ردیف قرار داده است)‌، خوب سروش روشنفكر دینی و معلم شماره یك منطق و تحلیل در دوران حاضر ماست و از او بسیار آموخته‌ایم، اما اینكه او خود را در كنار پوپر قرار میدهد هم خود داستانی است. دیگر اینكه راه و رسم ادب نقد بزرگان را با خواندن این مقاله میشود آموخت آموختنی اما متاسفانه لقمان‌وار (درآموختن ادب) و حیرت‌آور و زیرلب دعا‌كنان برای خود عبدالكریم سروش! چطور میشود كه سروش حتی تندیهای گزنده و بی انصافانه خود را نمی بیند و در این مقاله تفاخر میكند كه راه و رسم نقد دارد می آموزد؟! حیرت برانگیز و بلكه باعث‌ تاسف فراوان است!

۲. سروش میگوید هیچكدام از اینها چیز درست حسابیی نمیدانستند و جز شارلاتان بازی و شیادی و دزدی شبه علم كار دیگری بلد نبوده اند، خوب به فرض همه اینها درست، این همه سال خود سروش چرا سكوت كرده بوده. این سكوت سالیان سال اگر داوری اخیراً به او و روشنفكران دینی بند نكرده بود، آیا همینطور ادامه پیدا میكرد؟ در آنصورت تعهدی فیلسوفانه و روشنفكرانه به رهجویی و فهم بخشی از حقیقتی كه سروش را اكنون چنین آتشی كرده، ،اگر چنین موقعیت پیش نمی آمد، به كجا میرفت؟ فرض كنیم محمد قوچانی با داوری مصاحبه‌ای نمیكرد، آیا سروش به مناسبت روز فلسفه برمیگشت و میگفت این دوجین آدم بیسواد و شیاد هستند؟ آخر این چطور روشنگری است؟ چه نیازی اساساً هست به چنین برخوردهای حذفی؟

۳. این همه سال نگه داشتن كینه و كدورت و به زبان نیاوردن آنها، تاسی از كدام مرام و اخلاق است؟ بخشایش در دین و اخلاق به كجا رفته است؟ ندیدن خوبیهای دیگران و احاطه دیگران در زمینه های دیگر و خدمات آنها را نادیده گرفتن با كدام مرام اخلاقی سازگار است؟ سی چهل سال كدورت را برای چه باید حمل كرد؟ سروش با تمام این افراد سالها حشر و نشر و نشست و برخاست داشته است، چطور شد همه اینها در یك مقاله چنین خوار و خفیف و سكه یك پول شدند؟ آیا اینها در ارتقای فرهنگ و دانش هیچ نقشی نداشته‌اند؟ این همه بی‌انصافی چرا؟ ‌

۴. در عجبم كه سروش پروژه های خود را ناتمام گذاشته و اخیراً رو آورده به منم منم كردن (آز جمله در نامه چندی پیش او به رهبر كه در آن خود را با اون مقایسه میكند در تاریخ با این مضمون كه: تاریخ برهردوی ما قضاوت خواهد كرد، تو میروی و من میمانم) و فخرفروشی و تحقیر دیگران، این برخوردها اتفاقاً در حافظه عمومی اهالی فرهنگ میماند، بویژه برخورد از جانب كسی باشد كه ده ها هزار بار از مولوی و غزالی و حافظ و لطافت لب لباب دین گفته و نوشته باشد (شخصاً كاركرد اخلاق و زبان لطیف انسانی و ادبی را مستقل از دینی بودن یا نبودن در جامعه مان حتی برای توسعه و حركت به سمت مدرنیته با نگاهی انتقادی مثبت میبینم و از آنها استقبال میكنم)، با چنین كارهایی تاثیرها و خدمات خود را دارد ضایع میكند خود سروش. خوب حالا داوری اردكانی افشا شد و مهر خاتمت بر پرونده علمی او زده شد. مبارك باشد! كه چه حالا؟ داوری و داوری ها برای همیشه نابود میشوند؟ این است معنای پلورالیسم و مدارا و اندیشیدن انتقادی؟ این است معنای مروت و مودت و دوستی انسانها؟


عبدالكریم سروش نقشهای مهمی در حوزه اندیشه ایرانی داشته است  او را بدون غلو حتی میتوان معلم شماره یك معرفت شناسی، فلسفه علم، فلسفه سیاسی و فلسفه دین، تحلیلگر و روشنفكر برجسته دانست و قدردان او بود، حتی مستقل از اینكه با آرای او دیگر موافق باشیم یا نباشیم. در عین حال نمیشود ابهاماتی كه در مورد تشكیل ستاد انقلاب فرهنگی بویژه نقش او را در سخت گرفتن بر همه دانشجویان نادیده گرفت كه  باعث اعمال فشار زیاد بر سنگین كردن سیلابس های درسی برای اینكه دانشجو تا میتواند سرش در كتاب باشد و حمالی علمی كند تا هوای سیاسی بودن ازسرش بیافتد، و این البته ابتدای كار بود و این خود گزكی داد بدست موج سواران و قدرت‌طلبان بعدی كه  تا یكدهه دست كم در دانشگاهها تاخت و تاز كردند و كوچكترین حركت سیاسی در هیچ دانشگاهی برای یك دهه دیده نشد و از آن بدتر دانشجویان همه تك خطی و با بینش محدود و سردركتاب از سردر دانشگاه بدرآمدند.

برگردم به پروژه های سروش:
- حكومت دموكراتیك دینی و نسبت آن با دموكراسی های رایج، نقش آن در جمهوری فدراتیو
- دینداری در عصر امروز و نسبت آن با معنویات غیردینی
- نسبت و تعادل میان حق و مسوولیت/تكلیف در جامعه مدنی
- پایه های فرهنگی ما: سنت و ایرانیت و مدرنیت

بجای تحقیر دیگران و حاشیه‌سازی، ای كاش سروش اینكارهای ناتمام را پیگیری میكرد و به اقتراح میسپرد و از نقدهای احتمالی هم استقبال میكرد. این بارهای زمین مانده را به همت جمع میشد پیش برد كه مستقل از اینكه سروش چه می اندیشد، این پروژه ها ضرورتهای امروز جامعه ما هستند، یا جامعه در شوروحال جنبش است و زمان پرداختن به آنها نیست، یا دوران رخوت و ركود است و باز هم حس و حال پرداختن نیست، اینجاست كه كسی كه خود را پوپر ایران میداند و می نامد باید این حوزه ها را تبیین كند و دیگران را به چالش بكشد كه این موضوعات به بحث‌ عمومی در حوزه اندیشه بیایند نه اینكه برود و كارنامه فرهنگی و نظری تعداد زیادی چهره دیگر را -هرچه كه هستند- باطل كند، اتفاقاً این رویكرد معنایش این میشود كه سروش پوپر شد چون هیچكس دیگری در این كویر برهوت نبود و همه از دم شیاد و بیسواد بودند، سروش با اینكار خود، شان علمی خودش را هم پایین می آورد.

آخر ضعف و نادانی موردی دیگران را توی سرشان كوبیدن و مهر بیسوادی به كل دانش و معلوماتشان زدن كی گره ای از كار فروبسته جامعه ما گشوده و اینكار به چه رو كاری خردورزانه و فیلسوفانه میتواند نامیده شود؟ چنین خبط و خطایی از سروش بشدت نازیبا و غیرعقلانی است. خداوند سلاح را كه به اسیری برند، شرمساری به قول سعدی حتماً بیشتر بود!


اما متاسفانه گویا این درگیریهای بیهوده حداكثری و حذفی (یا من یا تو)، گاه وبیگاه میان چهره های فرهنگی و علمی كشورما خصوصاً خارج كشوریها دارد كم‌كم خود به یك فرهنگ مخرب تبدیل میشود، گویا این بزرگان از فراموش شدن و به حاشیه رفتن و جدایی از آبشخورهای فرهنگی داخل كشور بشدت میترسند و میخواهند هرطور كه شده خودشان را به كانون توجهات نزدیك كنند و قدری از اعتماد به نفس ناشی از ایام تاثیرگذاری خودشان به آنان برگردد. واقعیت این است كه در خارج از كشور دیگر كسی برای آنها قوچ دست و پا سفید قربانی نمیكند و اتفاقی نمی افتد و كسی شوروحالی لزوماً با آن شدت و حدت ندارد و آرامش و سكون فسرده و رخوت‌انگیز، خصوصاً در ایام حضیض جنبش بشدت ناخوش‌آیند و هو‌ل‌آور است برای كثیری از آنها. این بلایی است كه دست كم در فضای خشن و خفقان‌آور داخل بر سر چهره‌های مانده در كشور به خاطر حداقل وجود ارتباط با مخاطبان ولو در فضای بسته و سانسور نمی‌آید و خود نشانه این است كه بیماری، بیماری خطرناكی است برای خارج كشوری‌ها و نشان میدهد كه هیچكس از این گرفتاری مصون نیست. از این بیماری خطرناك اجتماعی باید بیشتر ترسید و در مورد آن بیشتر نوشت.





مرتبط در حلقه گفتگو:

سام‌الدین ضیایی در تارنوشت (*)


Labels: , , , , , ,

1 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Saturday, December 08, 2012


نوار و آهنگی كه نیك نبود 

اشاره: در جنجالی كه برسر انتشار فایل صوتی خصوصی بین نیك‌آهنگ كوثر و مهدی هاشمی پیش آمده چند نكته به ذهنم رسیده است و صدالبته منتظر روشن شدن ابعاد بیشتری از این ماجرا میمانم، خصوصاً دوست دارم خود نیكان در این مورد صادقانه روشنگری كند و دوستانه و صریح عرض میكنم، از جیمزباند بازی و "بول‌شت" كردن دیگران دست بردارد.

الف. نیكان بدون اجازه حق ضبط كردن گفتگو با دیگران را بهیچ وجه ندارد نه اخلاقاً نه قانوناً، خصوصاً وقتی كه مواردی چنین حساسیت برانگیز و بسیار مهم را عمداً خود نیكان طرح میكند و به صراحت مهدی هاشمی را به چالش میكشد یا شیر میكند كه ازش حرف بیرون بكشد آنهم چنین حرفهایی كه بشدت مهم هستند.

ب. نیكان خودش را یك ژورنالیست مستقل میداند و بر این استقلال هم هربام و شام تاكید دارد، در این گفتگو ما با نیكان دیگری روبرو هستیم كه انگار مشاور سیاسی مهدی هاشمی و جنبش سبز است (جنبشی كه بارها و بارها نیكان بر عدم ارتباط خود با آن و انتقاد از "سبزاللهی‌ها" كه از دید او به مهدی هاشمی و ریالهای سبز او وصل هستند، چه در جلا چه در خفا تاكید داشته است)، با نیكان دیگری روبرو هستیم كه گویی استراتژیست مبارزه و كنشگری سیاسی در جنبش است. این حیرت آور است. این دیگر به "رای دادگاهی در اونتاریو" مربوط نیست. هست؟

پ. ادله و توجیهات و جزییات الزام آور بودن و ابرام در مورد تحویل فایلهای صوتی و چت بین نیكان و مهدی، روشن نیست. نیكان هم در این  مورد باید روشنگری كند، به چه دلیل نیكان باید در دعوای حقوقی بین بوذری و هاشمی به عنوان شاهد مداركی رو كند؟ دعوای حقوقی هاشمی- بوذری چطور به گفتگوی خصوصی بین هاشمی-كوثر ربط حقوقی پیدا میكند و بر اساس كدام روند قاضی دادگاه به این نتیجه رسیده است كه باید نیكان را احضار و مداركش را بررسی كند؟ آرمان امیری هوشمندانه سوالی پرسیده: رییس دادگاه از كجا فهمیده كه نیكان نوارهایی ضبط شده دارد؟ این بخشها واقعاً مبهم و در عین حال مهم هستند.

ت. نیك آهنگ اگر چنین از خاندان هاشمی بدش می آید بر اساس كدام اخلاق حرفه ای چنین خودش را به آنان میچسباند و به آنها میخواهد "كمك" كند اما سربزنگاه برای آنها تا میتواند میزند و آنها را از هستی ساقط میكند؟ كدام اخلاق ژورنالیستی به او این مجوز را میدهد در همه جا باشد و همه كارهای مختلف و متفاوتی بكند ورای اطلاع رسانی و یافتن حقیقت؟‌ این سوال را از دوستان اهالی رسانه هم باید پرسید.

یك بلاگر یك لاقبا هستم كه كار حرفه ای خودم را دارم و از این جنجالهای رسانه‌ای هم استقبال نمیكنم و كاری هم در هیچ رسانه‌ای ندارم و بدون گوشه زدن به اصحاب رسانه كه عزیز و محترم و زحمتكش هستند، از این بابت به چرخ گردون شكرگزار هستم. حسابم هم پاك پاك است. شخصاً دوست دارم ابعاد بیشتری از جزییات را به منظور یافتن حقیقت و قضاوت شخصی بدانم. همین.

به هیچ جایی هم وصل نیستم و دوست و دشمن هاشمی ها هم نیستم. همینطور عداوتی هم با نیكان ندارم. امیدوارم بزودی ابعاد بیشتری در این مورد بدانم و بخوانم و بعد قضاوت خواهم كرد ورای همه دوستی‌ها و دشمنی‌ها و بیصبرانه آروزمندم كه نیك آهنگ مسوولانه كمك كند در این موارد و درست و صادقانه همه ابعاد فعالیتهای خود را دراین مورد تشریح كند، اشتباهات و خطاهای خودمان را اگر هست - كه ظاهراً هست - بپذیرد و بپذیریم و مسوولانه بدون ماله كشی و بازیهای كودكانه راهی به آینده بهتر بگشاییم همین حوادث اینچنینی هستند كه میتوانند كمك كنند شهروندان مسوولیت‌پذیرتری باشیم و به همدیگر فیدبك بدهیم و كمك كنیم به بهبود اندك اندك زیستن مسوولانه كه فرزندان ما دست كم زندگی قدری بهتری داشته باشند.



نوشته‌های مرتبط:


آرش بهمنی و "كلاغ قیل و قال پرست" (*) و نوشته‌های دیگری كه آرش به آنها لینك داده است

"راستی‌آزمایی" ادعاهای نیكان از سوی مهدی جامی (*)
این هم یكی از فایلهای صوتی "نیكی لیك" (*)




پی‌نوشت: من از توضیحات اخیر نیك‌آهنگ كه با عتاب و خطاب و قاطعیت از درستی راهی كه انتخاب كرده (كه پاسخی آشنا برای جامعه استبدادزده ماست)، راستش خیلی قانع نشدم، درجاهایی سوالات بیشتری هم برایم ایجاد شد:

نیك آهنگ میگوید: "من از طرق مختلف (نزدیکان آقای هاشمی) پیغام فرستادم که اگر بر همین اساس به جلسه راستی آزمایی بروم، مطابق قانون موظفم همه مدارکی که در اختیار دارم را تقدیم کنم، چون پنهان کردن مدارک و از بین بردن آنها کاملا غیرقانونی است و در میان آنها فایل‌هایی هست که به نفع هیچ‌کس نخواهد بود در اختیار افراد دیگر قرار گیرد. متاسفانه یا پیام من را به ایشان نرساندند و یا خیال کردند من مطابق قانون عمل نمی‌کنم. "

خود نیك آهنگ صریحاً دارد میگوید كه به مهدی هاشمی و وكلایش پیغام فرستاده كه همه مداركی كه در اختیار دارد رو خواهد كرد! كدام مدارك؟ گفتگوی خصوصی و تحریك آمیز بین نیكان و مهدی كه در آن در مورد "استراتژی تهاجمی" و "كنترل خامنه‌ای" حرف میزنند هیچ ربطی به دادگاه هاشمی-بوذری ندارد. هیچ قاضیی هم معمولاً كسی را به خاطر ندادن فایل صوتی چنان گفتگویی خصوصی كه هیچ ربطی به موضوع پرونده و طرح شكایت ندارد، مورد بازخواست و پیگرد حقوقی قرار نمیدهد در هیچ سیستم حقوقی. خوب است به نیك آهنگ عزیز یادآوری گردد كه قانون كشف (یا دیسكاوری) در حوزه حقوق مدنی (و نه جنایی) مشروط و كاملاً منوط به اثبات "رلونسی" یا "مرتبط" بودن با موضوع دعواست. خوب در مقابل نیكان به مهدی هاشمی و وكلایش پیغام می فرستد (كه كاری حقوقی و مدنی هم نیست، طرف نیك آهنگ، قاضی دادگاه است كه بقول خودش از او شواهد مرتبط با شكایت بوذری را میخواهد نه مهدی هاشمی!) كه من فایلهای زیادی دارم و همه اینها را به دادگاه خواهم داد، این قسمت از كار مطابق كدام قانون انجام شده است؟؟ نیك آهنگ چه نیازی به اینكار داشته است؟ اینكار خودش نوعی اقدام به تهدید نیست كه خود یك جرم مسلم است؟ دیگر اینكه این اقدام امكان اینكه نیك آهنگ دچار "اشتباه غیرعمد" شده باشد هم منتفی میگردد.

اگر نیك‌آهنگ واقعاً میخواست بقول خودش كار "قانونی" ضبط صدای گفتگوی خصوصی بین خودش و هاشمی را (كه البته هنوز معتقدم این عمل ضبط غیرقانونی است) پیش ببرد،‌ میتوانست تنها مدارك خود را به گفتگوی مرتبط در مورد دعوای بوذری-هاشمی محدود و تسلیم دادگاه كند، یعنی آن تكه را كه مرتبط به موضوع دعوا بود به دادگاه میداد، هیچ قاضیی نمیتواند حكم بدهد كه هرآنچه كه در این مورد بین كوثر و هاشمی بوده به دادگاه مدنی باید عرضه شود. رلونسی باید ابتدا احراز شود و نیك آهنگ هیچگاه نمیتوانسته بدون طی این فرآیند حقوقی و طولانی مورد بازخواست قرار گیرد كه چرا در همان بدو كار همه مدارك را (همه كدام مدارك را؟!) نداده است. مثل این میماند كه من و همسایه ام در مورد فنس با هم دعوای حقوقی داریم و در دادگاه بر اساس دیسكاوری دادگاه یك شاهد را ملزم كند كه در این مورد شواهد خودش را بدهد و او برگردد گفتگوی تلفنی ضبط شده ای بین خودش و همسایه من رو كند كه نشان دهد همسایه متاهل من با یك خانم دیگر هم رابطه دارد! این مسموع نیست تحت عنوان دیسكاوری.

دست كم نیك آهنگ باید بر اساس اخلاق حرفه‌ای "دو دیلینجس" نشان میداد و نهایت تلاش خودش را میكرد به قاضی بگوید كه تنها بخشهای "مرتبط" به دادگاه تقدیم شده، حتماً اگر نیازی بود قاضی مجدداً به او تذكر میداد كه بقیه فایلهای صوتی را بدهد و در همان بدوكار كوثر را متهم و محكوم نمیكرد، چنین چیزی محال است. آقای كوثر در این مورد غیر حرفه‌ای و غیر اخلاقی عمل كرده است و این فایلها را حاوی اطلاعات حساس و محرمانه "نامرتبط" با كیس به وكلا داده و از دادگاه هم حتی نخواسته كه این اطلاعات بر طبق اظهارنامه او و وكلا محرمانه نگاه داشته شوند.

من نه وكیل هستم نه حقوق خوانده ام اما بر حسب كار و زندگی در كانادا حداقلی اندك با رویه‌های حقوقی آشنا باید باشم، طبیعتاً چند سوال مطرح كردم و دوست دارم بحث دانشجویی كنم و بیاموزم. كاری هم نه به مهدی هاشمی دارم و نه سیاسی كاری او و كارنامه سیاسی او و نه نیك آهنگ و نه كاری به روند دادگاه و شكایت دارم.






Labels: , , ,

2 Comments | | Permalink

_______________________________________________