<$BlogRSDUrl$>

پارسانوشت

بلاگ یا رسانه "پارسا صائبی" در مورد سیاست، اجتماع، فرهنگ، علم و تکنیک و گهگاه موضوعات مورد علاقه دیگر

توضیحات نو


دوستان لطفاً بنده را از منتشر كردن كامنت با نامهای ناشناخته (بی‌نام یا ناشناس و ...) یا بدون ارجاع به یك ایمیل واقعی معذور بدارید. واقعاً كامنتهای این چنینی را صرفنظر از اینكه چه نوشته باشند و محبت و لطفشان شامل حال بنده هم شده باشد، منتشر نخواهم كرد و اساساً نخوانده پاك خواهم كرد. گفتم كه گاه دوستان دور و نزدیك اهل رودربایستی نباشند، صادقانه بیایند حرفشان را هرچه كه هست بزنند و هر انتقاد و اعتراضی هم دارند شخصاً لطف كنند مطرح كنند و با هم گفتگو كنیم. خوب اشتباه و ایراد هم حتماً دارم و خواهم پذیرفت، ممنونتان هم خواهم شد. دیگرانی هم كه ممكن است حقوق بگیر جایی باشند وقت خودشان را پای كامنت‌گیر وبلاگ بنده حقیر تلف نكنند كه كامنت آنها را همانطور كه در بالا عرض شد، نخوانده پاك خواهم كرد و تحت هیچ شرایطی كامنت از فرد بی‌نام و ناشناس و بدون ارائه ایمیل واقعی منتشر نخواهم كرد. در غیر این صورت اگر هر نوع انتقاد و نقد تندی هم به نوشته بنده یا اساساً خود بنده و عقایدم و نه شخص سوم داشته باشید، تنها كافی است نام خودتان یا یك ایمیل واقعی از خود را مشخص كنید و بلادرنگ نظرتان را منتشر خواهم كرد.

 


بلاگ​چرخان


بلاگ چرخان حاوی وبلاگهایی است که میخوانم یا به پارسانوشت لینک داده​اند (یا هردو):

 

 

آرشيو

 

04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 07/01/2005 - 08/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005 09/01/2005 - 10/01/2005 10/01/2005 - 11/01/2005 11/01/2005 - 12/01/2005 12/01/2005 - 01/01/2006 01/01/2006 - 02/01/2006 02/01/2006 - 03/01/2006 03/01/2006 - 04/01/2006 04/01/2006 - 05/01/2006 05/01/2006 - 06/01/2006 06/01/2006 - 07/01/2006 07/01/2006 - 08/01/2006 08/01/2006 - 09/01/2006 09/01/2006 - 10/01/2006 10/01/2006 - 11/01/2006 11/01/2006 - 12/01/2006 12/01/2006 - 01/01/2007 01/01/2007 - 02/01/2007 02/01/2007 - 03/01/2007 03/01/2007 - 04/01/2007 04/01/2007 - 05/01/2007 05/01/2007 - 06/01/2007 06/01/2007 - 07/01/2007 07/01/2007 - 08/01/2007 08/01/2007 - 09/01/2007 08/01/2008 - 09/01/2008 09/01/2008 - 10/01/2008 10/01/2008 - 11/01/2008 11/01/2008 - 12/01/2008 12/01/2008 - 01/01/2009 01/01/2009 - 02/01/2009 02/01/2009 - 03/01/2009 03/01/2009 - 04/01/2009 04/01/2009 - 05/01/2009 05/01/2009 - 06/01/2009 06/01/2009 - 07/01/2009 07/01/2009 - 08/01/2009 08/01/2009 - 09/01/2009 09/01/2009 - 10/01/2009 10/01/2009 - 11/01/2009 11/01/2009 - 12/01/2009 12/01/2009 - 01/01/2010 01/01/2010 - 02/01/2010 02/01/2010 - 03/01/2010 03/01/2010 - 04/01/2010 04/01/2010 - 05/01/2010 05/01/2010 - 06/01/2010 06/01/2010 - 07/01/2010 07/01/2010 - 08/01/2010 08/01/2010 - 09/01/2010 09/01/2010 - 10/01/2010 10/01/2010 - 11/01/2010 11/01/2010 - 12/01/2010 12/01/2010 - 01/01/2011 02/01/2011 - 03/01/2011 03/01/2011 - 04/01/2011 04/01/2011 - 05/01/2011 05/01/2011 - 06/01/2011 06/01/2011 - 07/01/2011 07/01/2011 - 08/01/2011 09/01/2011 - 10/01/2011 10/01/2011 - 11/01/2011 11/01/2011 - 12/01/2011 12/01/2011 - 01/01/2012 01/01/2012 - 02/01/2012 02/01/2012 - 03/01/2012 03/01/2012 - 04/01/2012 04/01/2012 - 05/01/2012 05/01/2012 - 06/01/2012 07/01/2012 - 08/01/2012 08/01/2012 - 09/01/2012 09/01/2012 - 10/01/2012 11/01/2012 - 12/01/2012 12/01/2012 - 01/01/2013 01/01/2013 - 02/01/2013 02/01/2013 - 03/01/2013 03/01/2013 - 04/01/2013 05/01/2013 - 06/01/2013 06/01/2013 - 07/01/2013 09/01/2013 - 10/01/2013

 


آرشیو فانوس قدیم
آرشیو فانوس نو

ParsaSaebi[at]Yahoo.co.uk

© استفاده از مطالب اين وبلاگ با دادن لینک و ارجاع به نوشته، بلامانع است



 

Tuesday, January 30, 2007


گفتگوى وبلاگى با اسد (بخش اول)

مدتها بود مى‌خواستم اين قضيه را راه بيندازم و هربار به دلايلى فرصت اينکار فراهم نمى‌شد. گفتگو با بلاگرها کارى مفيد است که به همت اسد عزيز راه افتاد و اکنون با اجازه فرصتى هم گير من آمده که آن را قدرى متفاوت تجربه کنم.

اسد با مهربانى پيشنهادم را قبول کرد و اين افتخارى بود برايم که از خودش شروع کنم. اينهمه به حرف ديگران گوش داده بود، کسى حرف خودش را نشنيده بود. در حال حاضر بخش دوم گفتگو آغاز شده و اتمام اينکار نيازمند زمان است. چون اختلاف زمانى هشت ساعته داريم و همچنين همانطور که اسد هم در گفتگو اشاره کرده، سرش خيلى شلوغ است. بنابراين براى آماده شدن قسمت دوم چند روزى صبر و تحمل داشته باشيد. در اين ميانه اگر شما هم سوالى داريد که از اسد مى‌خواهيد بپرسم آن را به هر طريق که دوست داريد در کامنت يا با ايميل مطرح کنيد، سوالات جمعى را مطرح خواهم کرد.

مهمان آليوس عزيز و دوستان فانوس هستم. آنجا جايى نيست که آدم غريبى کند. گفتم شايد به اين ترتيب در خدمت دوستان باشم بهتر است. به هر حال هيچ چيز دوست قديمى بى‌‌توقع و صديق نمى‌شود حتى اينترنتى‌اش.

از دوستان عزيز هم که نظر داده‌اند و لطف فراوان دارند، سپاسگزار هستم. در مورد اجازه گرفتن از اسد هم اين وظيفه من بود و سپاسگزار محبت او هستم و منت‌پذير.

Labels:

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Sunday, January 28, 2007


کابينه در تبعيد


حجت‌الاسلام ملاحسنى امام جمعه تورنتو، بنده را به عنوان «رييس تشخيص مصلحت» منصوب فرمودند. ضمن تشکر فراوان به خاطر اين بنده‌نوازى حاج آقا، اميدوارم بين من و آقاى هاشمى شباهتهاى زيادى نباشد!‌ اگر هست جان آقاى کروبى بگوييد به خودم!

Labels:

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 


سيب‌زمينى گمشده

فعالان حقوق زن و بلاگ‌دار عزيز فرناز سيفى را دستگير کرده‌ بودند اما خوشبختانه فعلاً آزاد شده‌اند و اميدوارم مساله به خوبى و خوشى حل شود.
ظاهراً تساوى حقوق زنان و مردان شامل مساوات در بازداشت و دستگيرى (!) هم مى‌شود و در واقع مامورين محترم و قاضيان عزيز به نوعى آن کمپين يک ميليون امضا را (با برداشت آزاد خودشان البته!) مى‌خواسته‌اند امضا کنند!

درحاشيه:‌ بدين وسيله به اطلاع دوستان و آشنايان و بلاگ‌دارهاى عزيز مى‌رساند که يکى از اين روزها در شهر حادثه‌اى روى خواهد افتاد. هيچ نگران نباشيد. کسى قرار نيست دستگير شود. چيزى قرار نيست تغيير کند. اتفاقى معمولى است اما شايد بدتان نيايد. منتظر باشيد. فانوس را بخوانيد.

Labels:

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Thursday, January 25, 2007


پاسارگاد را - اگر وقت کرديد- دريابيد

خيلى بى‌حال هستيم اما دوستانى که در اين زمينه کار مى‌کنند، بدشان نيايد، اينقدر گفتند و گفتند و هر دو ماه يکبار تکرار کردند که سد سيوند آبگيرى شد و تنگه بلاغى زير آب رفت و «پاسارگاد» «استخر» شد و فلانى اعتراض کرد و بهمانى نامه امضا کرد که ديگر وقتى واقعاً سد دارد آبگيرى مى‌شود کسى رغبتى نمى‌کند دو سه تا کليک کند ببيند اصل ماجرا چيست؟ اساساً کو حالش؟!

دشت مرغاب که غرقاب شد. اما اگر پاسارگاد را آب هم ببرد، ما را خواب برده است. کوروش عزيز هم آسوده بخوابد که ما شناگر ماهرى هستيم و هرازچندگاه سر بغل‌دستى را از روى مهر مى‌کنيم زيرآب. (اگر هم نشد يا زير آبش را مى‌زنيم يا پته‌اش را مى‌ريزيم روى آب!)

حيف شد کوروش جان، تو هم استعدادهايت اينجا تلف شد. شرمنده‌ام. نور بتابد به قبر «شاه بابا» که با جمله «همه چيزمان بايد به همه چيزمان بيايد» جهانى شد. راستى کشورى که ناصرالدين‌شاه دارد و با آن جهانى شده است کوروش مى‌خواهد چه کند؟

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Tuesday, January 23, 2007


چه خواهد شد؟‌


به نظرم بوش اينبار يک سخنرانى مورد پسند حزب دموکرات‌ ارائه کرد. ضمن اينکه دست خود را هم در مورد ايران زياد رو نکرد. اما سخنرانى او دست‌کم نشان داد، نگرانى‌ها در مورد وقوع جنگى قريب‌الوقوع بى‌مورد است، چيزى که پيش‌بينى مى‌شود همان تحريم است که البته خطرات و عواقب آن در دراز مدت براى ايران بحرانى و با جمعيت جوان و بيکار کمتر از رويارويى نظامى نيست.

محتمل‌ترين گزينه اين است: بردن يک قطعنامه ديگر به شوراى امنيت و اعمال تحريمهايى خيلى شديدتر خارج از چارچوب شوراى امنيت توسط آمريکا، اروپا و ژاپن، گشت‌زنى در درياى عمان و بازرسى و توقيف کشتى‌هاى ايرانى و افزايش فشار ديپلماتيک همه‌جانبه به ايران. ماجراجويانه‌ترين حالت اقدام غيرمنتظره و صدالبته محدود نظامى است با هدف ارعاب جمهورى اسلامى (مانند طرح سرنگونى ايرباس در دوران ريگان) که واکنش متقابل را براى ايران پرهزينه کند.

متاسفانه دود همه اينها مستقيم و غيرمستقيم در چشم مردم مى‌رود.

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Sunday, January 21, 2007


بال و پر بگشاييد که هيلارى آمد

ديروز هيلارى هم وارد گود شد (چند تا شعار خوب و درجه يک اصولگرايانه در کنار چند شعار اصلاح‌طلبانه در اين مورد درست کرده بودم، از انتشارشان منصرف شدم، همين تيتر را مهمان بنده باشيد). ضمن اينکه اين صفحه مورد اشاره آن راديوى محترم هم ضمناً تا آنجا که ما مى‌دانيم اسمش وب‌سايت است نه وبلاگ.

گفته شده هزاران نفر به وب‌سايت هيلارى (به قول دوستان وبلاگ) هجوم آورده‌اند و احتمالاً با اين وصف در وبسايت را از پاشنه در‌آورده‌اند. حالا معلوم نيست هيلارى موقعى که جوانتر بوده، چند نفر در وبسايتش را از پاشنه در مى‌آوردند. احتمالاً کلينتون هم بيکار ننشيند با اسم مستعار يک وبلاگ بزند به نام «مونيکا»: «مونيکا عشق تو منو پير کرد.»

اما از خوش‌تيپ‌ها که بگذريم، بوش امروز در کمپ ديويد نشسته با مشاوران و معاونان دارد روى سخنرانى ساليانه وضعيت اتحاد يا (state of the union) که قرار است روز سه شنبه در کنگره آمريکا ايراد شود، کار مى‌کند (کار که چه عرض کنم) به هر حال جسارتاً روز سه‌شنبه مى‌دهند دستمان. فکر بد بد نکنيد نامه عملمان را عرض مى‌کنم.

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Thursday, January 18, 2007


گرم شدن زمين، کولاک و سرماى شديد هم دارد


نشسته است شادى مى‌کند که امسال زمستان گرم است و Global Warming به نفع ما شد. مى گويم آخر پدر آمرزيده، گلوبال وارمينگ فقط گرما ندارد، قاطى کردن رادياتور آبى زمين که از وسط آتلانتيک هم مى‌گذرد دارد، طوفان دارد، تندباد دارد، خشکسالى دارد، سيل دارد، کولاک شديد دارد، يخبندان دارد، بدبختى دارد، قحطى دارد، کوچ دسته‌جمعى دارد، شورش دارد، نسل‌کشى دارد.

نمى‌دانم به اين چيزها که مى‌رسد اين اقتصاد جهانى راستگراى گل و بلبل و عقلانى و شکوهمند و سعادت‌نگر خودش را مى‌زند به آن راه. گويى که همه اينها توهماتى است که چپى‌هاى ورشکسته درست کرده‌اند. اين طوفانها را ملاحظه مى‌فرماييد؟

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Wednesday, January 17, 2007


پيوندهاى گاه‌و‌بيگاه


جنگ و حکايت درماندگى ما (*)
يادداشتى خواندنى از مجيد زهرى

شاه آمد (*)
نوشته دو سال پيش («شاه رفت») هوشنگ اسدى را هم حتماً بخوانيد. هنوز هم بعد از چند بار خواندن تکان‌دهنده است.

در قدردانی از وب‌لاگ‌نويسان فارسی‌زبان (*)
باغت آباد ف.م.سخن جان!

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 


شاه رفت

برگ مهمى از کتاب تاريخ معاصر


عکس از کتاب آخرين سفر شاه (The Shah's Last Ride)، نوشته ويليام شوکراس.

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Tuesday, January 16, 2007


توضيحى به خاطر طنزنوشته آميرز محمود خفيه‌نويس،


حضرت آميرزمحمودخان خفيه‌نويس، فرموده‌اند که‌

«مشت نه منی یکی از منورالفکران وبلاگستان به گونه مردک داعى»

«حمله برخى جنابان بلاگرین به آقا سید ابراهیم خان نبوی صاحب دوم دام به سرکردگی پارساخان صائبی بالا گرفته و خیلی منجمله سعیدآقای رنگین الکلام و آقا سینا هدا و حاجی تلفونچی باشی در تعاقب مشارالیه هستند که چرا در یک گوشه ای از یک نوشته خود جماعت بلاگرین یا بعضی از مشارالیهم را "لوس و ننر" توصیف کرده بوده و باید ادعایش را پس بگیرد. لکن بعقیده برخی از مطلعین همین که بخاطر دو کلمه بیقدر، اینهمه رنجش و عصبیت حضرات فراهم آمده و این عکس العمل ها را موجب شده، یک مقداراتی خود موید لوسیت و ننریت می تواند بوده دلیل محکمه پسندی برای صاحب دوم دام فراهم کند، بهمين جهت مشاراليهم را از ادامه نهى کرده‌اند.»

در مورد منور‌الفکر بودن و مشت نه منى و يک چيزى هم اين ميانه بدهکار شدن، نميدانم چه بگويم. به هر حال محمود است و شوخ است ديگر. بياييد خوشبين باشيم و از هرچه سناريو بافى و نقش عوامل حاشيه‌اى و دوستان دوروبر (به‌ويژه با نگاه به نوشته پريروز ابراهيم نبوى) در تغيير موضع آشکار خفيه‌نويس دارالصوت زمانه خوددارى کنيم. اگر اينبار محمود فرجامى عزيز دوباره ما را به لوس و ننر بودن متهم نکنند، مختصراً توضيحى عرض کنم:

الف) شخصاً براى آقاى نبوى احترام قائل هستم. (و طبيعتاً ايشان به احترام وبلاگ‌نويسى چون من احتياج ندارد) به خاطر تعداد زيادى از طنزنوشته‌هاى خلاقانه و قوى ايشان و پرکارى و دود چراغ خوردن او، مستقل از هرگونه اعتقادى که دارند و به قول خودشان آن را هر دو سه سال يکبار عوض مى‌کنند، احترام قائل هستم. هرچند ايشان در بک‌گراند ذهنى خود خيلى از اوقات يک منطق خشن، صلب و تندروانه به‌جامانده از يکدندگى‌هاى دهه شصت دارند که ظاهراً به اين سادگى‌ها عوض نمى‌شود و به من وبلاگ‌نويس هم مربوط نيست البته و اين فضوليها به ما نيامده اما جسارت نباشد ايشان مى‌گويند که هر چند وقت يکبار عقيده‌شان عوض مى شود اما نمى‌دانم اين عقيده ايشان چيست که تا زمانى که عوض نشود، خيلى قاطع و برا است گويى که تا ابد تغيير نخواهد کرد و مى‌زند چند نفر را هميشه ناکار مى‌کند بعد عوض مى‌شود!

ب) اين بار اولى نيست که آقاى نبوى مکنونات قلبى خودش را در مورد وبلاگ‌نويسان آشکار مى‌کند. چند نمونه آشکار (که خيلى از دوستان به ياد دارند) مى‌خواهم نام ببرم به خاطر اينکه من را به لوس و ننر بودن متهم نکنند، از آن چشم مى‌پوشم. البته نوشته ها همه دم دست هستند و حاضر هستم اگر محمود عزيز يا هريک از دوستان ديگر خواست لينک به آن نوشته‌ها را برايشان بفرستم. خود آقاى نبوى هم ابايى البته ندارند از اينکه به قول خودشان به اين و آن «کيسه‌اى بکشند» و هرچند وقت يکبار آگاهانه اينکار را مى‌کنند.

پ) هماهنگى پشت پرده از نوع آن هماهنگى‌هاى مرسوم و متداول پشت صحنه و کدخدامنشى‌ها که بين دوستان روزنامه‌نگار و ژورناليست انجام مى شوند (و معمولاً به نتايج غيرمترقبه و مبارکى هم مى‌رسند)، هيچ‌گاه بين وبلاگ‌نويسان نيست. دوستان وبلاگ‌نويس هم خداى نکرده صغير يا زبانم لال نوچه نيستند، عاقل و اهل خرد هستند و نيازى هم به معرکه‌گيرى امثال بنده ندارند. بنابراين بنده «سرکرده» دوستان نيستم و هيچگونه هماهنگى بين ما نبوده و نيست.

ت) محمود فرجامى عزيز هم بد نيست بداند که اگر خودش تند مى‌رود و ابراهيم نبوى را مى‌کوبد، پاى حرف خود بايستد و ديگران را بعداً - به دلايلى که نمى‌دانيم- به خرج مردم هلند و از پشت آن تريبون آزاد و رها ضايع نکند! از محمود فرجامى عزيز به‌جد مى‌خواهم بعد از نوشته «وبلاگها هديه جديدى از استاد نبوى گرفتند»، که متضمن توهينى هم به ايشان نبود و تنها حقيقتى در مورد دوم دام بيان کرده بود، نوشته ديگرى که نشاندهنده «حمله» و «مشت نه منى» بنده به آقاى ابراهيم نبوى به عنوان «سرکرده» اين حرکت باشد در وبلاگ بنده بيابد و بهم نشان بدهد. آيا محمود دور از جان نمره عينکش يک شماره ضعيفتر شده که اين نوشته «دکمه آپولو» را هم نمى‌بيند؟ عجيب است.

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Sunday, January 14, 2007


دوستى‌هاى دنياى مجازى


امان از اين وبلاگ‌نويسى! اين نوشته سينا هدا را بخوانيد. دوست عزيز، همين است ديگر چه مى‌شود کرد که بعضى از دوستان متاسفانه همانطور که نوشتم با هدف و منظور ديگرى به وبلاگ‌نويسى رو آورده‌اند، به هر حال اين حق آنهاست اما کاش دست‌کم مراعات حال ديگران را بکنند و رقابت‌جويى را کمتر به نمايش بگذارند و حقى هم براى ديگران و غيرحرفه‌اى‌ها يا دگرباشان قائل شوند. بعضى‌ها دنبال سياهى لشکر مى‌گردند در سپاه خود و زينت المجلس در دربار خويش، اگر پيدا نکنند حقى از حيات هم‌شان و هم‌پاى خود در اين شهر مجازى براى ديگرى قائل نيستند.

بدى‌ها به جاى خود اما چيزهاى خوب هم در همين دنياى مجازى خيلى پيش مى‌آيد. دوستى‌هاى دنياى مجازى چيزهاى ساده‌اى نيستند و خيلى ارزشمند هستند. به گمانم خيلى‌ها به اين دلخوشند و به خاطر دوستى‌ها گرفتار اين دنياى مجازى هستند. بد نيست اين را اشاره کنم که حتى تا چند روز بعد از اينکه سلمان جريرى عزيز مهربانانه و از روى لطف اسم بنده را به عنوان دعوت شونده به بازى يلدا آورده بود، هيچگاه بين من و او در تمام اين دو سال گذشته که ما در مورد روز تولد وبلاگهاى فارسى مطلب نوشتيم، هيچ ايميلى ردوبدل نشده بود و هيچ کانالى ارتباطى برقرار نشده بود. اين همدلى است که از هزاران کيلومتر در دوردستها ما را به هم نزديک مى‌کند. هرچه هست لطف آن دوست عزيز است.

دوستى‌هاى خوب ديگرى که همه صادقانه و بى‌توقع بوده. اجازه بدهيد که از تک‌تک دوستان عزيز ياد نکنم. اين چيزهاى خوب هستند که پيوندها را برقرار مى‌کنند و مغناطيس برگشت به اين دنياى مجازى هستند. خوبى‌ها را ببينيم و آنها را برجسته کنيم. چيز ياد بگيريم و ياد کنيم از دوستان خود. اهل مدارا باشيم و وارد بازى آن جماعت نشويم. اعتقاد دارم که دوستان همدل خودشان همديگر را پيدا مى‌کنند. همانطور که سينا نوشته مبادله و تمرين مهر و صدق کنيم و اختلاف نظر‌ها و اختلاف سليقه‌هايى را که گهگاه بين ما وبلاگ‌نويسان بى‌توقع پيش مى‌آيد، به چيزى نگيريم.

پى‌نوشت: اين نوشته تلفنچى را هم داشته باشيد.

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 


دکمه آپولو

اين نوشته ابراهيم نبوى جالب و جداً مسوولانه بود. آرى اوضاع جداً خراب است اما متاسفانه ديگر کارى از دست کسى بر نمى‌آيد. حتى از اتحاد تعداد زيادى وبلاگ‌نويس که عملاً اثرى در جايى نمى توانند داشته باشند.

اما از آقاى نبوى فقط يک سوال به عنوان مشتى از خروار مى‌پرسم (و البته نمى دانم ايشان اينجا را مى خواند يا نه) به نظر ايشان «لوس ننر»، وبلاگ‌نويس يک لاقبا است يا جناب محمد خاتمى که در مستراح سازمان ملل قايم شد تا با کلينتون رودررو نشود؟ به نظر آقاى نبوى کدام بيشتر با لوس و ننر‌بازى خود به کشور ضربه زدند؟ آيا واقعاً کسى گمان مى‌کند اگر خاتمى با کلينتون تنها يک دست مى‌داد، «آقا» با او برخورد مى‌کرد؟

نمونه ديگر، صدهاهزار بار تحريم‌چى‌ها فحش خورده‌اند که عامل بدبختى فعلى ايران اينها هستند. آيا به نظر دوستانى که چنين عقيده‌اى دارند، اين قضيه تحريم بيشتر لوس و ننر بازى بود يا دعواى کروبى و معين؟ اگر اصلاح طلبان (که همه چيز را از غيب مى‌دانند و ادعا مى‌کنند که چنين روزهايى را دقيقاً‌ پيش‌بينى مى‌کردند!) کروبى را پيش مى‌انداختند و معين را معاون اول مى کردند چه مى‌شد؟ آمدن مهر عليزاده و جمع کردن يک ميليون راى از اصلاح‌طلبان چه؟ آن لوس و ننر بازى نبود؟ مقصر کيست، وبلاگ‌نويس تحريم‌چى؟ اين دفعه که وبلاگ‌نويسان تحريمى سکوت مطلق راديويى کرده بودند، نتيجه چه شد؟

يکى يک دکمه را مى‌زند يک تلويزيون روشن مى‌شود، ديگرى يک دکمه را مى‌زند پالايشگاهى شروع به کار مى‌کند يا آپولويى به هوا پرتاب مى‌شود، هردو دکمه فشار مى‌دهند اما تاثير ايندو واضحاً‌ با هم فرق دارند. وقتى دکمه آپولو را قبلاً زده‌اند ديگر نمى‌شود از وبلاگ‌نويسان «لوس ننر» انتظار داشت همه دکمه تلويزيونهايشان را بزنند و خاموش کنند تا از پرتاب آپولو جلوگيرى کنند.

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Saturday, January 13, 2007


مدروز: برائت از وبلاگ‌نويسى


بعضى از دوستان وبلاگ‌دار، اين روزها ديگر خوششان نمى‌آيد خودشان را وبلاگ‌نويس بنامند. مخصوصاً آنها که بارخودشان را بسته‌اند يا دارند مى‌زنند که به جايى برسند. هدف اين جماعت از وبلاگ‌نويسى داشتن منبرى گرم و دکانى پررونق است که بعدش بيزينسى راه بيندازند يا سکوى پرتابى درست کنند به جاهاى ديگر. (اجازه بدهيد به دسته‌اى از روزنامه‌نگاران و نويسندگان که فقط صنف خودشان را قبول دارند اشاره‌اى نکنيم) براى همين است که اين روزها که به وبلاگ‌نويسها توهين مى‌شود، بعضى‌ها خودشان را مى‌زنند به آن راه که: ما که وبلاگ‌نويس نيستيم که بهمان بربخورد! معلوم نيست پس کى اين وسط وبلاگ‌نويس بوده. احتمالاً عمه من که مشهد است.

پى‌نوشت: حرف من کلى است و با شخص يا جاى خاصى، کارى ندارم. حرف اين است که همه ما شايد ديده‌ايم کسانى وبلاگ را تنها براى وبلاگ‌نويسى نمى‌خواهند. مقاصد ديگرى دارند که لزومى ندارد نامشروع باشد. مثلاً مگر کسى تبليغ کار خودش را بکند جرم است؟ اين ايرادى ندارد. بحث اين است که اين دوستان زياد خوششان نمى‌آيد اگر کسى بهشان بگويد وبلاگ‌نويس. انگار که وبلاگ‌نويسى موجب کسر شان آنها مى‌شود. حرف اين است که بدنيست يک مراجعه‌اى به خودمان داشته باشيم ببينيم چقدر خود ما اينطور هستيم. چقدر از وبلاگ استفاده کرده‌ايم و چقدر هر روز آن را خوار و خفيف مى‌کنيم يا به آن بى‌اعتنا هستيم. از حرف حق دلگير نشويم اگر زننده و تلخ هم باشد. شان و جايگاه شخصى من هم مشخص است: شهروند درجه دو اين شهر مجازى هستم و احتياجى هم به معرکه‌گيرى و اقبال و ادبار اين و آن ندارم، اما حرف خودم را مى‌زنم. اگر کسى ايرادى مى‌بيند او را به يک مناظره مکتوب و رسمى در وبلاگهايمان دعوت مى‌کنم که از نقد او چيز ياد بگيرم. شرمنده تريبون ديگرى ندارم. تنها کارى است که مى‌توانم انجام دهم.

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 


مسجد بابرى

- «نفهميديم پيشنماز مسجد بابرى چى شد؟»
- «هيچى بابا بيچاره کارش رو از دست داد.»
- «پشيمان نشد از اينکه پيشنماز شده؟»
- «لابد ديگه، مگه مثل صدامه که پشيمان نشه؟»
- «حالا ديگه هرکى پشيمان نشه، مى‌شه مثل صدام؟»
- «هيس! حرف سياسى نزن، وبلاگا غيرسياسى شدن، ضايع اس.»
- «اهه تو شروع کردى»
- «خودت شروع کردى، آخه تو اين گيرودار قضيه هسته‌اى، به مسجد بابرى و معبد رام چى‌کار دارى؟»
- «ببخشيد خوب چرا مى‌زنى؟ پس بگو جى لو چى شد؟»
- «چه مى‌دونم مى‌گن جلوى پاى محمود فرجامى ترمز زده و به روز سوارش کرده. اون هم جز تسليم و رضا چاره‌اى نديده.»
- «خوبه والا خوش به حال محمود، کاش اسکارلت يوهانسن هم جلوى ما ترمز مى‌زد.»
- «باشه بهش مى‌گم.»
- «چطوره يک يلدابازى ديگه راه بيندازيم؟»
- «که کى جلوتون ترمز مى‌کنه؟ باز تو گير دادى به اين بسيج‌بازى بين وبلاگا؟ صد دفعه گفتم سرت تو کار خودت باشه.»
- «حالا چرا مى‌زنى آخه؟ همش تقصير اين سام ضياييه هى سربسر اين و اون ميزاره.»

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Thursday, January 11, 2007


فانوس آزاد رسيد!

فانوس آزاد هم با نفت جديد و فتيله تازه شروع به کار کرد. مبارک باشد و اميدوارم که فانوس‌نويسان فانوس‌بدست هميشه قبراق و سرحال باشند و شاد و دور از هر گونه فيل‌‌-تر.

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Tuesday, January 09, 2007


وبلاگها هديه جديدى از استاد نبوى گرفتند


سرم جداً به جان آقاى کروبى خيلى شلوغ است. اما دلم نيامد اين نکته را ذکر نکنم که ببينيد استاد ابراهيم نبوى باز متلکى زشت به وبلاگ‌نويسان پرانده: «جان من چند بار در طول زندگی این بخش از سرود « ای ایران» را خوانده اید که « در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما؟» و فکر می کنید که اگر همین الآن اعلام کنیم که از فردا زبان رسمی کشور مثلا عربی یا افغانی یا ارمنی می شود و نام کشورمان از ایران به توران تغییر می کند و قرار است دوازده تا از استان های کشور را دولت به ترکیه واگذار کند، جز اینکه یک مشت بچه لوس ننر که اسم خودشان را بلد نیستند بنویسند و از صبح تا شب در مورد اینکه کی توالت رفتند و چه لباسی خریدند، ذرت پرتاب می کنند، در اینترنت جمع شوند و برای نجات وطن یواشکی و با نام مستعار کلیک کنند که نام خلیج فارس، خلیج عربی نشود و مشت محکمی به دهان نشنال جئوگرافی بخورد، چه غلطی می کنیم؟»

بيخود نيست که تقريباً هيچ کسى حاضر نيست به دوم دام آقاى نبوى لينک بدهد. شرمنده استاد نبوى هم هستيم اما همين «يک مشت بچه لوس ننر»، حتى حاضر نيستند نبوى را در جمع خودشان بپذيرند.

پى‌نوشت: تعدادى از نوشته‌هاى مرتبط به قرار زير هستند:
نوشته مينوى عزيز (*)
طنزنوشته گزنده ف.م.سخن گرامى (*)
نوشته رهاى عزيز (*)
نوشته همشهرى سولوژن عزيز (*) که با عرض پوزش چندان ارتباطى به موضوع نداشت .حالا اين نوشته اگر مرتبط نيست اينجا چه کار مى‌کند احتمالاً به خاطر نام بردن از نبوى است و اشاره به فعالان اينترنتى. آخر نه از نوشته سولوژن سر در‌آوردم نه از اينکه چرا خود به اين نوشته لينک دادم!

پى‌نوشت دو:
آخرين تحولات منطقه!

آميرز محمود خفيه‌نويس زمانه رازى نهان کشف کرده (*)
نظر احمد عزيز صاحب روى شيروانى داغ درباره ذرتهايى که پرتاب شد (*)

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Thursday, January 04, 2007


صدام باز صدمه زد!


ايميل دوستى عزيز رسيد و ضمن عرض پوزش از اين دوست و دوستان ديگر مجبور به توضيح هستم.

در مورد صدام سوتفاهم شده. يعنى در مورد خودش که نه چون با سلام و صلوات «رفتنى» شد بالاخره، منظورم در مورد نوشته بنده در مورد صدام بود. باور کنيد منظورم اين نبود که دوستانى که چنين مى‌گويند (که صدام را نبايد اعدام کرد) ژست روشنفکرى آنچنانى به خود گرفته‌اند يا خداى نکرده حرف زيادى مى‌زنند. من طبق معمول چند تا چيز را با هم قاطى کردم.

در اينکه ما کلاً نظر زياد مى‌دهيم، هيچ شک نکنيد. قضاوتمان هم که قربانش بروم. نمونه‌اش خود خود بنده که به قول آميرز محمود خفيه‌نويس دارالصوت زمانه نظر زياد مى‌دهم اما نظرى هم در وبلاگم نمى‌پذيرم! به هر حال نظر کسانى که معتقدند صدام را نبايد اعدام مى‌کردند چون به‌تدريج در منطقه تبديل به يک قهرمان ملى يا عربى خواهد شد، نظرى است که همينطورى هم نمى‌شود ردش کرد و از آن مهمتر اينکه شخصيت متين دوستان عزيز هم خيلى مهمتر از اين حرفهاست. حيف نيست آدم بخواهد سر صدام با دوستان عزيزى درگير بشود؟

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Tuesday, January 02, 2007


آگهى‌ها و نيازمنديها
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
دشمن‌شناس


- به يک تمپليت سبز و مشکى، تيپ بچه مسلمون و با دين و ايمون براى گرفتن مجوز، فورى نيازمنديم
- مجوز وبلاگ در چهل و هشت ساعت فورى، تضمينى
- وکيل باتجربه در امر جرايم وبلاگى، مينيمم وثيقه، بدون سرطان، تضمينى
- جلد دوم «ما و مدرنيته و وبلاگ‌نويسى زيرزيرکى» رسيد
- به تعدادى مساح وبلاگستانى براى نقشه‌بردارى شهر مجازى با حقوق و مزاياى خوب نيازمنديم
- گور و گم کردن آرشيو نوشته‌هاى خود را به ما بسپاريد
- انواع بنر امام (ره) و مقام معظم رهبرى، جهت نصب در سر در وبلاگ و رد گم کردن رسيد
- نوشته‌هاى شما را در اسرع وقت پادکست مى‌کنيم، با تحويل دم در ميل باکس
- کپى کردن نوشته‌هاى ولايى و ارزشى اين وبلاگ در لابلاى نوشته‌هاى خود بلامانع است
- به تعدادى اسم مستعار خوش‌‌آهنگ و تودل برو نيازمنديم
- دفترچه راهنماى ساخت وبلاگ مخفى (با دعوت نامه) رسيد
- مجوز نفس کشيدن يک ساله قسطى، قابل انتقال، با قيمت مناسب
- به تعدادى باسن يدکى جهت وبلاگ‌نويسى نيازمنديم
- مجوز وبلاگ شما را با بهترين شرايط بينى و بين الله خريداريم
- به تعدادى کامنت‌گذار فحاش برانداز براى تظاهر به اصولگرايى با حقوق مکفى نيازمنديم
- دستگاه صلوات‌فرست کنترل از راه دور جهت پرشور کردن مراسم اعدام موجود است
- چاپ هشتم کتاب «روشهاى خداحافظى از وبلاگستان» رسيد
- شناسايى دشمنان خود را به دشمن‌شناس بسپاريد

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________