<$BlogRSDUrl$>

پارسانوشت

بلاگ یا رسانه "پارسا صائبی" در مورد سیاست، اجتماع، فرهنگ، علم و تکنیک و گهگاه موضوعات مورد علاقه دیگر

توضیحات نو


دوستان لطفاً بنده را از منتشر كردن كامنت با نامهای ناشناخته (بی‌نام یا ناشناس و ...) یا بدون ارجاع به یك ایمیل واقعی معذور بدارید. واقعاً كامنتهای این چنینی را صرفنظر از اینكه چه نوشته باشند و محبت و لطفشان شامل حال بنده هم شده باشد، منتشر نخواهم كرد و اساساً نخوانده پاك خواهم كرد. گفتم كه گاه دوستان دور و نزدیك اهل رودربایستی نباشند، صادقانه بیایند حرفشان را هرچه كه هست بزنند و هر انتقاد و اعتراضی هم دارند شخصاً لطف كنند مطرح كنند و با هم گفتگو كنیم. خوب اشتباه و ایراد هم حتماً دارم و خواهم پذیرفت، ممنونتان هم خواهم شد. دیگرانی هم كه ممكن است حقوق بگیر جایی باشند وقت خودشان را پای كامنت‌گیر وبلاگ بنده حقیر تلف نكنند كه كامنت آنها را همانطور كه در بالا عرض شد، نخوانده پاك خواهم كرد و تحت هیچ شرایطی كامنت از فرد بی‌نام و ناشناس و بدون ارائه ایمیل واقعی منتشر نخواهم كرد. در غیر این صورت اگر هر نوع انتقاد و نقد تندی هم به نوشته بنده یا اساساً خود بنده و عقایدم و نه شخص سوم داشته باشید، تنها كافی است نام خودتان یا یك ایمیل واقعی از خود را مشخص كنید و بلادرنگ نظرتان را منتشر خواهم كرد.

 


بلاگ​چرخان


بلاگ چرخان حاوی وبلاگهایی است که میخوانم یا به پارسانوشت لینک داده​اند (یا هردو):

 

 

آرشيو

 

04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 07/01/2005 - 08/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005 09/01/2005 - 10/01/2005 10/01/2005 - 11/01/2005 11/01/2005 - 12/01/2005 12/01/2005 - 01/01/2006 01/01/2006 - 02/01/2006 02/01/2006 - 03/01/2006 03/01/2006 - 04/01/2006 04/01/2006 - 05/01/2006 05/01/2006 - 06/01/2006 06/01/2006 - 07/01/2006 07/01/2006 - 08/01/2006 08/01/2006 - 09/01/2006 09/01/2006 - 10/01/2006 10/01/2006 - 11/01/2006 11/01/2006 - 12/01/2006 12/01/2006 - 01/01/2007 01/01/2007 - 02/01/2007 02/01/2007 - 03/01/2007 03/01/2007 - 04/01/2007 04/01/2007 - 05/01/2007 05/01/2007 - 06/01/2007 06/01/2007 - 07/01/2007 07/01/2007 - 08/01/2007 08/01/2007 - 09/01/2007 08/01/2008 - 09/01/2008 09/01/2008 - 10/01/2008 10/01/2008 - 11/01/2008 11/01/2008 - 12/01/2008 12/01/2008 - 01/01/2009 01/01/2009 - 02/01/2009 02/01/2009 - 03/01/2009 03/01/2009 - 04/01/2009 04/01/2009 - 05/01/2009 05/01/2009 - 06/01/2009 06/01/2009 - 07/01/2009 07/01/2009 - 08/01/2009 08/01/2009 - 09/01/2009 09/01/2009 - 10/01/2009 10/01/2009 - 11/01/2009 11/01/2009 - 12/01/2009 12/01/2009 - 01/01/2010 01/01/2010 - 02/01/2010 02/01/2010 - 03/01/2010 03/01/2010 - 04/01/2010 04/01/2010 - 05/01/2010 05/01/2010 - 06/01/2010 06/01/2010 - 07/01/2010 07/01/2010 - 08/01/2010 08/01/2010 - 09/01/2010 09/01/2010 - 10/01/2010 10/01/2010 - 11/01/2010 11/01/2010 - 12/01/2010 12/01/2010 - 01/01/2011 02/01/2011 - 03/01/2011 03/01/2011 - 04/01/2011 04/01/2011 - 05/01/2011 05/01/2011 - 06/01/2011 06/01/2011 - 07/01/2011 07/01/2011 - 08/01/2011 09/01/2011 - 10/01/2011 10/01/2011 - 11/01/2011 11/01/2011 - 12/01/2011 12/01/2011 - 01/01/2012 01/01/2012 - 02/01/2012 02/01/2012 - 03/01/2012 03/01/2012 - 04/01/2012 04/01/2012 - 05/01/2012 05/01/2012 - 06/01/2012 07/01/2012 - 08/01/2012 08/01/2012 - 09/01/2012 09/01/2012 - 10/01/2012 11/01/2012 - 12/01/2012 12/01/2012 - 01/01/2013 01/01/2013 - 02/01/2013 02/01/2013 - 03/01/2013 03/01/2013 - 04/01/2013 05/01/2013 - 06/01/2013 06/01/2013 - 07/01/2013 09/01/2013 - 10/01/2013

 


آرشیو فانوس قدیم
آرشیو فانوس نو

ParsaSaebi[at]Yahoo.co.uk

© استفاده از مطالب اين وبلاگ با دادن لینک و ارجاع به نوشته، بلامانع است



 

Tuesday, June 30, 2009


هستیم و خواهیم ماند

دوستی پرسیده است کجا هستم این چند روز. شرمنده​ام. گرفتار چند کار همزمان هستم و مطمئن باشید که بنده کمترین هم در حد و اندازه خودم در حال تلاش هستم. مطمئن باشید که هرگز، هیچگاه و تحت هیچ شرایطی مبارزه مسالمت آمیز با رژیم کودتا و دولت غاصب فاشیستی را در کنار اطلاع رسانی و نوشتن کنار نخواهم گذاشت.

سالهاست مینویسم، از قبل از دوران اصلاحات با دوستان جمع می شدیم به گفتگو در باب حرکتهای اصلاحی و بیست سال است هرروز به یاد آزادی و عدالت و همه آرمانهای ملی و مدنی می​اندیشم و نگران هستم. با این وجود همت و اراده قوی مردم را که می​بینم از خود شرمنده میشوم.
با خود عهدی بسته​ام که تا زمانی که جان در بدن دارم، آرام و مستمر همچنان در این راه باشم و بنویسم. غم مخوريم که تازه آغاز راه است. آستينها را بالا بزنيم برای کارهایی ماندنی و طولانی مدت. ما میمانيم.

سلام بر آزادی، عدالت و انسانیت!

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Friday, June 26, 2009


بیانیه‌ی جمعی از وبلاگ‌نویسان در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری و وقایع پس از آن

۱) ما، گروهی از وبلاگ‌نویسان ایرانی، برخوردهای خشونت‌آمیز و سرکوب‌گرانه‌ی حکومت ایران در مواجهه با راه‌پیمایی‌ها و گردهم‌آیی‌های مسالمت‌آمیز و به‌حق مردم ایران را به شدت محکوم می‌کنیم و از مقامات و مسوولان حکومتی می‌خواهیم تا اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را -که بیان می‌دارد «تشكيل‏ اجتماعات‏ و راه‌ پيمايی‌ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‏ شرط آن‏‌که‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ نباشد، آزاد است» رعایت کنند.

۲) ما قانون‌شکنی‌های پیش‌آمده در انتخابات ریاست جمهوری و وقایع غم‌انگیز پس از آن را آفتی بزرگ بر جمهوریت نظام می‌دانیم و با توجه به شواهد و دلایل متعددی که برخی از نامزدهای محترم و دیگران ارائه داده‌اند، تخلف‌های عمده و بی‌سابقه‌ی انتخاباتی را محرز دانسته، خواستار ابطال نتایج و برگزاری‌ی مجدد انتخابات هستیم.

۳) حرکت‌هایی چون اخراج خبرنگاران خارجی و دستگیری روزنامه‌نگاران داخلی، سانسور اخبار و وارونه جلوه دادن آن‌ها، قطع شبکه‌ی پیام کوتاه و فیلترینگ شدید اینترنت نمی‌تواند صدای مردم ایران را خاموش کند که تاریکی و خفقان ابدی نخواهد بود. ما حکومت ایران را به شفافیت و تعامل دوستانه با مردم آن سرزمین دعوت کرده، امید داریم در آینده شکاف عظیم بین مردم و حکومت کم‌تر شود.


پنجم تیرماه ۱۳۸۸ خورشیدی
بخشی از جامعه‌ی بزرگ وبلاگ‌نویسان ایرانی





Statement by a group of Iranian bloggers about the Presidential elections and the subsequent events


1) We, a group of Iranian bloggers, strongly condemn the violent and repressive confrontation of Iranian government against Iranian people's legitimate and peaceful demonstrations and ask government officials to comply with Article 27 of the Islamic Republic of Iran's Constitution which emphasizes "Public gatherings and marches may be freely held, provided arms are not carried and that they are not detrimental to the fundamental principles of Islam."
2) We consider the violations in the presidential elections, and their sad consequences a big blow to the democratic principles of the Islamic Republic regime, and observing the mounting evidence of fraud presented by the candidates and others, we believe that election fraud is obvious and we ask for a new election.

3) Actions such as deporting foreign reporters, arresting local journalists, censorship of the news and misrepresenting the facts, cutting off the SMS network and filtering of the internet cannot silence the voices of Iranian people as no darkness and suffocation can go on forever. We invite the Iranian government to honest and friendly interaction with its people and we hope to witness the narrowing of the huge gap between people and the government.


A part of the large community of Iranian bloggers
June 26, 2009

Labels: , ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Thursday, June 25, 2009


کوتاه از جنبش (۲)

الف) بحث روز اين است که چه بايد کرد؟ خيلی ها جدی پيگير هستند که مفيدترين کار در حال حاضر چيست و در آينده نزديک و ميان مدت چه کارهايی بايد انجام داد. به نظرم هر راه حلی که ارائه شود و راهکار عملياتی آن هم نشان داده شود، يک پيش​نياز مهم ميخواهد و آن اين است که همه مردم همين همدلی و اتحاد خودشان را​ حفظ کنند. از اين فضای احساسی بايد استفاده کرد، تا چندی پيش کم نبودند کسانی از دوستان که از هويت ايرانی خودشان احساس شرم ميکردند. امروز همه سرشان را با افتخار میتوانند بالا بگیرند. البته تب تند همیشه عرق سرد بدنبال دارد. باید خیلی مواظب بود و این میل شدید به تلاش​ و فعالیت را در جاهای درستی استفاده کرد. هزار کار میشود کرد و اندک اندک حرکتهای خوبی شروع خواهد شد. صبور باشیم و مثبت​اندیشی را فراموش نکنیم.

ب) ایرانیان نسبت به هم همانند همین چند روز مهربان باشند. همديگر را تحقير نکنيم و به هم احترام بگذاريم. از همديگر متواضعانه ياد بگيريم. این حرفها شعار نیست، به نظرم مبانی یک استراتژی است. با اتحاد و همیاری است که میشود امیدوار بود سنگ بناهای خوبی در حرکتهای جمعی گذاشت. با هم مهربان باشیم و به همدیگر کمک کنیم و اعتماد داشته باشیم. اصلاً خود حفظ این روحیه خودش سپهر خوبی برای هزار کار نکرده و برزمین مانده فراهم خواهد آورد و به خودی خود یک دستاورد مهم است به شرط اینکه زودتر تلاش کنیم و آگاهانه این فضا را تقویت کنیم و در کنار آن کارهایی پایه​ای در جهت نهادسازی انجام دهیم. حرفهای تفرقه​برانگیز نزنیم و به همدیگر گیر ندهیم.

پ) در این ایام سخت و تلخ مواظب پديده​ای روانی به نام "جابجايی" (Displacement) باشيم. عصبیت خودمان را به سمت نیروهای خودی یا خودمان برنگردانیم. خود و دیگران را سرزنش نکنیم و بدنبال مقصر اینجا و آنجا نگردیم. خصوصاً روشنفکری و نقد را بگذاریم برای زمان مناسبتری. نیرو و توانمان را صرف همیاری و کمک به این جنبش کنیم و احساساتمان را در کار و تلاش هنری یا جمعی بکار گیریم.

اگر شرایط عوض نشود که متاسفانه امکان دارد چنین باشد، در ماه سپتامبر رییس دولت غاصب فاشیستی به نیویورک خواهد رفت. ما هم با یک راهپیمایی پرشور چند ده هزار نفره و با حضور نمایندگان همه ایرانیان سراسر جهان در جلوی مقر دائم سازمان ملل و مقر دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی باید از ایشان پذیرایی کنیم.

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Wednesday, June 24, 2009


کوتاه و کشکولی از جنبش (۱)

الف) چه خوب شد که خاتمی کار بخردانه​ای کرد و در این​دور کنار کشید. اگر او بود، همان روز اول تبریک را گفته بود و به قول دوست عزیز مسعود، اینبار "نامه به پس​فردا" می​نوشت. از انتقادهای جدی خود به خاتمی در تمام این سالها علیرغم شخصیت نرمخو و مظلومش، پشیمان نیستم و این روزها همه دوستان دیدند که خاتمی چه پدری از ما درآورده در آن سالها. آخرین شیرینکاری ایشان همان انتخابات ریاست جمهوری نهم بود که زودتر از همه سلامت انتخابات را تایید کرد! داستان تحصن و انتخابات مجلس هفتم که هیچگاه از یادها نخواهد رفت. بقیه ماجراها هم که بماند.

ب) تمام حسرت ما در زمان اصلاحات این​ بود که راهپیمایی سمبولیک از انقلاب تا آزادی برگزار شود. این حرکت با حضور بی سابقه سه میلیون تظاهرکننده در یک جمع آرام و مدنی انجام شد. از امام حسین تا آزادی. تظاهراتی که شک ندارم دماغ و نشیمن​گاه خيلی​ها را سوزاند، به سبک و سیاق خاتمی: خوشبختانه مقام معظم رهبری هم به اين موضوع اشاره کردند!!!

پ) امروز ديگر با افتخار ميگوييم شهيد راه آزادی و شهيد راه جمهوريت. کاری که اگر چندسال پيش به فرض در مورد شهيدعزت ابراهيم نژاد کسی ميکرد از سوی خود روشنفکران و هواداران اصلاحات به ترويج خشونت متهم ميشد، حال اينکه بین ارزشی ديدن شهادت در راهی بيخشونت و مسالمت​آميز با ایدئولوژی​گری و شهيدسازی تفاوت باید قائل شد و امروز جنبش بیخشونت سبز در ایران به آن بلوغ رسیده که بین ایندو فرق بگذارد. جای پرداختن بیشتر در عرصه تئوریک و در نوشته​ها به این نوع شهادت هم البته هست.

ت) شهرهای بزرگ تمام و کمال دست جنبش سبز است. گيرم خيابانها را با چند ده هزار مزدور عرب و بيگانه و فلک زدگانی از جاهای دورافتاده که واقعاً قابل ترحم و قربانی ظلم و جهل و فقر هستند، از دست مردم درآوردند. تازه روز اول بازی است. شهرهای بزرگ عرصه​ای خواهد بود برای تجلی انواع و اقسام حرکتهای زیبای مدنی و بیخشونت همه اقشار خصوصاً طبقه متوسطی که خود را باز یافت.

به هيچ وجه نگذاريم افسردگي، رخوت و غمزدگی برما چيره شود. شاد باشيم و ديگران را هم در شادی و نشاط سهيم کنيم. پيشنهاد میشود تعداد زيادی از مردم گرمکن و لباس ورزشی بپوشند و در دو نوبت صبح زود و عصرها در پارکها و کوچه​ها بدوند و نرمش کنند. نیازی هم به تظاهرات یا پوشیدن لباس سبز نیست.

ايده بادکنکهای سبز هم جالب است، فقط بايد توجه داشت که گاز شهری معمولاً سنگينتر از هواست و نميشود با آن بادکنک هوا کرد.

نگذاريم روحيه گلام (شخصيت مشهور منفی​باف در کارتون گاليور) بر ما مستولی شود. به حرف کسانی که ميگويند: "ما موفق نميشيم، کار هممون ساختس، من ميييدووونم!" اصلاً​ توجه نکنيم! به خلوت شدن تظاهرات توجه نکنید، تازه شروع بازی است. در دراز مدت پیروزی با ماست. دستاوردهای بی​نظیر جنبش را با رخوت و سستی و غمزدگی خراب نکنیم.

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Monday, June 22, 2009


پروژه​هایی که دست دانشجویان و استادان عزیز را می​بوسند

چون شما حال و روز خوشی ندارم و فکر نکنید الان غمگین نیستم. اما سخت​ترين کار در اين شرايط حفظ روحيه، دادن انرژی مثبت و کمک برای همفکری است. جز اين راهی نميشناسم.

به عنوان یک برادر کوچکتر دو خواهش دارم از دوستان خارج از کشور، خصوصاً​ دوستان دانشجو و استاد که اسباب و ادوات رياضی و تحليلهای آماری را میدانند و طریق تحقیق را میشناسند، خواهش ميکنم دوستان روی آمارهای وزارت کشور بر حسب هر صندوق که اخیراً آمده است بیرون، وقت بگذارند و تحليل کنند. هرچه که از دستتان برميآيد و با تئوری های مختلف که ميتوانيد، نشان بدهيد که در آمارها تقلب شده است. حتماً همين الان دوستانی مشغول هستند، اما در اين حرکت امدادی شما دوستان عزيز دانشجو، حتماً​ راههای زیادی برای همفکری و محکم کردن استدلالها هست، یادتان باشد که این تحقیقات قرار است به مجامع بین المللی و دولتهای جهان ارائه شود. لطفاً وقت بگذاريد و همت کنيد. آرام آرام میشود کار را توسعه داد. از تحقیق در مورد حق و حقیقت نترسیم.

خواهش دوم اين است که دوستان لطفاً​ وقت بگذاريد و در مورد جنبش بدون​خشونت در کشورهای ديگر، جدای از مقالات تئوريک، قدری تحقيق کنيد، اينکه آنها چکار کرده​اند و از چه روشهای عملی استفاده کرده اند، این موضوع خیلی مهم است. خصوصاً در فیلیپین و یونان حتماً​ دقیق شویم. دنبال روشهای عملی موثر هستیم. حتی اگر شده از دیگران هم پرس​وجو کنیم.

به نظر میرسد با فروکش کردن حضور خیابانی دنبال راههای دیگری هم باید بود. تسلیم نشویم و با تلاش به فعالیتهای کم خطرتر رو بیاوریم. کوتاه نیاییم. کار کودتا را با فرسوده کردن تدریجی، آرام و با استمرار باید ساخت. آیه یاس نخوانیم و در شهادت مظلومانه شهدای راه جمهوریت نمانیم و به ماتم، گوشه​گیری نکنیم. الان زمان تلاش و بهره​گیری از تخصصمان است. کمک بدهیم برای رسیدن به هدفمان. خون شهدا را با روضه​خوانی، نوحه​سرایی، دلسردی و افسردگی پایمال نکنیم.

جان هرکس که دوست دارید، اگر در خود قدری توانایی در این دو زمینه و کلاً زمینه​هایی از این دست می​بینید، از پای فیسبوک و بالاترین بلند شوید و همه وقتتان را آنجاها نگذرانید. خوراک و متریال برای مبارزه لازم است. نتایج کار که بیرون آمد، آنوقت است که میتوانید در فیس​بوک و بالاترین بگذارید اگر دوست ندارید در وبلاگی جایی منتشر کنید. خبر برسانید که از نتایج کارهای شما دیگران هم بهره​مند شوند.

زنده​باد نام و ياد شهيدان راه جمهوريت.

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 


اعتراض مهدي كروبي به اظهارات اخير سخنگوي شوراي نگهبان: به جاي اتلاف وقت انتخابات را ابطال كنيد

بسمه تعالي

جناب آقاي كدخدايي
سخنگوي محترم شوراي نگهبان

با سلام

اگرچه تاكنون در خصوص اثبات تقلب و تاييد بر بطلان انتخابات شواهد و قرائن مشهودي ارائه شده است اما پرداختن به نكته اخيرالذكر شما نيز ضرورت دارد.

اظهارات امروز شما در خصوص تعداد شهرستان‌هايي كه آراي آنها بيش از 100درصد واجدين حق راي بود موجب تاسف گرديد و شاهدي ديگر بر وجود گرايش جانبدارانه از نتايج موجود است.

اينكه شما تعداد اين حوزه‌ها را 50 مورد و نه 170 شهرستان دانسته‌ايد و كل آراي آنها را فقط 3ميليون دانسته‌ايد كه تاثيري در نتايج انتخابات ندارد، در اين خصوص بايد متذكر شد كه اولا حداكثر مشاركت معمول را اگر 85 يا حتي 90 درصد فرض كنيم، تعداد مناطقي كه بيش از حداكثر ممكن راي داده‌اند بالاي 200 منطقه خواهد شد، به‌علاوه به همين نسبت هم در شهرها و مناطق ديگر راي به صندوق‌ها ريخته شده و برآوردها از راي دادن افراد نيز حاكي از آن است كه امكان نداشته است كه بيش از 30 يا 32 ميليون راي در فرصت موجود با تعداد حوزه‌هاي تعيين‌شده از مردم اخذ شود، اين خطاي اعلان شده از سوي شما، فقط آن بخش از كوه يخ است كه روي آب ديده مي‌شود و جزو كوچكي از مجموعه خلاف‌هاي انتخاباتي است.

شوراي نگهبان قبلا با همين استدلال كه مجموع آرا در برخي حوزه‌هاي راي‌گيري بيشتر از واجدين حق راي بوده، آن حوزه را باطل اعلان كرده، اما اين مساله در انتخابات اخير فقط محدود به اين حوزه‌ها نيست، بلكه در اغلب مناطق جريان داشته است و جالب اينجاست كه ناظران شوراي نگهبان كه در تعيين صلاحيت هيات‌هاي اجرايي هم نظارت داشته‌اند، چرا در روز راي‌گيري گزارشي از اين تخلفات عظيم نداده‌اند؟! آيا همين دليل بر بطلان كل فرايند انتخابات كافي نيست؟

پيشنهاد مي‌كنيم كه شوراي محترم نگهبان به جاي اتلاف وقت در شمارش آرا صندوق‌هايي كه طي ده روز گذشته در اختيار وزارت كشور بوده و هر كاري خواسته با آن انجام داده،‌تصميم نهايي را گرفته و با ابطال انتخابات مردم را خشنود كند و آرامش را به جامعه بازگردانند و كشور را از خطري عظيم رها سازند.

مهدي كروبي

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Sunday, June 21, 2009


بیانیه شماره ۶ موسوی - یکشنبه شب

بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون

خبر دلخراش شهادت گروهی دیگر از معترضان به وقوع تقلب گسترده در انتخابات اخیر، جامعه ما را در بهت و سوگ فروبرده است. تیراندازی به مردم ، پادگانی شدن فضای شهر، ارعاب، تحریک و قدرت نمایی همگی فرزندان نامشروع قانون گریزی شدیدی است که در معرض آن قرار داریم و عجبا که بانیان چنین شرایطی دیگران را به این خطا متهم می کنند. به کسانی که مردم را به خاطراظهار نظر قانون شکن نامیده اند خبر می دهم که بی قانونی بزرگ عدم اعتنا و نقض صریح اصل 27 قانون اساسی از سوی دولت در عدم صدور مجوز برای اجتماعات مسالمت آمیز است. آیا مردمی انقلابی که با مشابه همین اجتماعات ما و شما را از فراموشخانه های تاریخ ستم شاهی بیرون آوردند باید مورد ضرب و جرح قرار گیرند و تهدید به زورآزمایی شوند؟

اینجانب به عنوان یک هم سوگ همچنان مردم عزیز را به خویشتنداری دعوت می کنم. کشور متعلق به شماست. انقلاب و نظام میراث شماست. اعتراض به دروغ و تقلب حق شماست. به احقاق حقوق خود امیدوار باشید و اجازه ندهید کسانی که برای ناامیدی و ارعاب شما می کوشند خشمتان را برانگیزند. در اعتراضات خود همچنان به پرهیز از خشونت پایبند بمانید و چون پدران و مادرانی دل شکسته با رفتارهای نامتعارف فرزندانتان در قوای امنیتی برخورد کنید. در عین حال از نیروهای نظامی و انتظامی انتظار دارم نگذارند خاطرات این ایام لطمه های جبران ناپذیر به روابط آنها و مردم بزند. این که نام و نشان شهیدان، مجروحان و بازداشت شدگان به خانواده آنها اطلاع داده نشود و آنان در سرگردانی قرار گیرند هیچ سودی در برقراری آرامش ندارد و تنها احساسات را جریحه دار می کند. همچنین است دستگیری های فله ای که تنها موجب هتک پرهیزها و برداشته شدن رعایت ها میان فرزندان نظامی و انتظامی ملت و بدنه جامعه می شود.

از خداوند متعال برای این شهیدان عزیز رحمت و علو درجات مسئلت می کنم و برای خانواده های داغدیده شان صبر و اجر آرزو دارم.

میرحسین موسوی
31 خرداد

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Open letter to Palestinian People
_____________________
By: Mahmoud Farjami
Translation: Daryoush Mohammad Pour


Dear Palestinian people,

It is now over 50 years that the hearts of many Iranians have been with you. It is now about 30 years that the Iranian people, along with different governments, have officially been fighting with all the oppression you have been facing and have paid heavy costs for it. Many cash donations, refusal to recognise the Israeli government and severing all ties with the Israeli regime and its affiliated companies, constant denouncing of Israel in international organizations and support for the establishment of the state of Palestine are only a small part of the direct of indirect supports of Iranian people, and even in cases where governments have done it, it was eventually the Iranian people who paid huge expenses for this. No Arab country ever ventured to commit itself to such expenses. And these were the same Arab countries that during many tensions they have had with Iran, you have almost always supported. You did not even refrain from a symbolic funeral procession for Saddam Hussein, the criminal who murdered hundreds of thousands of Iranians. You did not have to do this and it injured the feelings of each and every Iranian. We forgave you for that and still continued to support you.

Dear Palestinians,
The billions of dollars that you have received in these years in cash and other forms have been paid from the pockets of an oppressed nation, 30% of whom live below poverty line. More importantly, because of the widespread support they have had for you and fighting the Israeili regime and Zionist organizations, hundreds of billions of dollars are only part of the damages that the developing Iran has received as a result of sanctions and embargos. Iranian children grow up under circumstances that, through their school books and media, they are constantly exposed to the oppression inflicted upon you and it is not conceivable that your children may have been as much exposed to it.

I do not want to patronise you. It would not be fair and generous. In Iran, ‘chivalry’ is still much respected. Whatever you are and however you behave, you are human beings like us and no human being can witness the pain, suffering and killing of a fellow human being with a clear conscience. Arab or Persian, Muslim or non-Muslim is nothing next to being a human being. We are all from one soul. That is why when we see pictures of a Palestinian child hit by a bullet next to his father dying in such a brutal way, millions of human beings feel for the poor father and shed tears, even though their sympathy is only to this extent and the rest of the world does not pay the extra prices that Iranian people pay.

Dear Palestinians,
It would be unbelievable for you not to be aware of what is happening to Iranian people now. Only according to figures released by the police and government authorities, dozens of Iranian citizens are killed, hundreds are wounded or beaten. News of these events have certainly been broadcast by Arabic speaking Iranian funded media, which have been established with huge expenses to support you. The tolls are now bigger that all the number of casualties that come up in your case during years. Of course, it is not numbers which matter; what matters is the mothers who set the dinner table at night waiting for their children and get word that they should go to the morgue to receive the corpses of their children. Indeed, what is the difference between the Palestinian father who gets a bullet next to his son and dies and the Iranian father whose daughter receives a bullet in the heart right next to him?

Dear Palestinian people!
The least of your duties at these times is to sympathise with the oppressed Iranian people. Believe me! It is much more painful when you get beaten up or killed by a fellow of your own homeland and even a colleague with whom you have had breakfast than being killed or injured by an alien and occupant soldier. Yes, sympathising with us is the least expectation of a people who has been sympathising with your people for half a century and has been supporting you in many ways for thirty years. This is of course in your own interest too. Forget about pessimism, have you thought for a second that if Iranians were to be a little bit realistic about your actions and positions, from the Saddam issue to the name of the Persian Gulf, what would happen>So, before it is too late, do something. I know you are also in deprivation, but couldn’t you even make a statement sympathising with us? Those who are oppressed are have more tender hearts. You know this better...

__________________________
Please spread this open letter as much as you can.
->The letter (*)

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 


تندروی ممنوع!
چند نکته کشکولی در مورد حضور در اجتماعات و فعالیتهای مجازی


شايد از نوشته قبلی من برداشت تندروی شده باشد و این توضیح را لازم میدانم. توجه داشته باشید که نوشتن غیراحساسی آنهم در زمان محدود، در این شرایط از هدایت یک هواپیمای جمبوجت که یک بالش آتش گرفته و باید فرود اضطراری کند، سختتر است!

در درجه اول بايد حواسمان باشد که، مبارزه ما مبارزه ایست مسالمت آمیز و بی​خشونت و خودجوش. نهایت سعی باید این باشد که این حرکت به دام خشونت، تندروی، افراط و نیز سوءاستفاده گروههای سیاسی نیافتد. اشکال ندارد در این روند منطقی و طبیعی حرکت به تدریج به سمت شعارهای تندتر متمایل شود، اما اگر کم کم سروکله دوستان قدیمی اپوزیسیون با شناسنامه های قدیمی سیاسی مثل اتحاد جمهوریخواهان و فداییان اکثریتی و مشروطه خواهان و پهلوی طلب ها و غیر ذالک با نشانه ها و علائم مشخص راه بیافتد و حرکت به سمت چندصدایی شدن و تفرقه و جنگ و دعواهای سیاسیون و هواداران برود، روز مرگ و نابودی این جنبش است. اشکالی ندارد، هر گروه بیاید و فعالیت کند همانطور که تا کنون اینکار را انجام میداده​اند اما همه یک حرف بزنیم و یک شعار بدهیم، رهبران جنبش همان جوانان سبزپوش مبایل بدست ضدخشونت هستند. من نوعی هم دوست دارم الان خواسته های تند و رادیکال تری مطرح شود، اما باید اجازه داد در همین خواسته محدود مقاومت نامحدود انجام شود تا با رسیدن به یک هدف مشخص و کاملاً ملموس (لغو انتخابات و برگزاری مجدد آن در شرایط بی طرفی مجریان و با حضور ناظران بین المللی) به یک پیروزی مشخص در این جنبش بتوان رسید. پس دوستان خارج از کشور هماهنگ با داخل باشند، شعارها را تندتر از داخل کشور نکنند و اتحاد و انسجام خودشان را حفظ کنند.

دیگر اینکه حضور در جاهایی که نمایندگی جمهوری اسلامی هست، لازم است. مثلاً​ اگر کنسولگری جمهوری اسلامی در جایی نیست، حضور در مقابل کنسولگری روسیه نیز اقدام خوبی است. دفاتر رسمی هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران (ایران ایر) در شهرهایی که کنسولگری یا دفتر نمایندگی وجود ندارد، طبیعتاً بدون هرگونه بی احترامی به کارمندان عزیز ایران ایر، اقدام دیگری است. به نظرم بد نیست که هربار محل برگزاری اجتماع را عوض کنند، مثلاً​ اهالی ونکوور بعد از حضور در مقابل آرت گلری (میدان رابسون)، دیشب در Canada Place جمع شده بودند که اقدام خوبی است. حضور در مقابل پارلمانهای ایالتی، استانی و فدرال هم باید در دستور کار قرار گیرد.

مثلاً بچه های دانشگاه آلبرتا در ادمونتون و جمع ایرانیان این شهر، چندين بار در جاهای مختلف جمع شده​اند، جلوی پارلمان آلبرتا و داخل محوطه دانشگاه. اقدام خوب ديگر برگزاری سخنرانی در يکی از آمفی تئاترها (فردا دوشنبه ساعت شش) و تحليل مساله تقلب در انتخابات است. اين کاری هوشمندانه است. در خارج از کشور تحليل و نقد و توليد متريال برای جنبش حتماً لازم است. در عين حال حضور مردم نبايد به قدری طولانی و کشدار و يکنواخت شود که کم​کم این حرکت میرا شود، يک روش پيشنهادی اين است که در بين حلقه​هايی از دوستان حضور در راهپيماييها و تجمعات خارج از کشور را شيفت بندی کنند، يعنی بين خودشان قرار بگذارند که تجمعات را يکی در ميان بروند که حرکت استمرار داشته باشد. این خودش نوعی تعهد اخلاقی هم می آورد که هرکس در شیفت خودش حاضر باشد. این اعتراضات ممکن است دست کم تا دو سه هفته ادامه پیدا کنند.

وقت خیلی مهم است، وقتمان را صرف دیدن چندباره تکه فیلمها نکنیم. به عنوان یک قاعده سرانگشتی توصیه میکنم که تکه فیلمها و کلیپ های تکراری را اصلاً نبینیم و کلاً بیشتر از ربع وقتمان را در اینترنت گردی به تماشا کردن فیلم و کلیپ نگذرانیم. منظورم از تکراری این است که فیلم مجدد شلیک تیر فلان بسیجی را از این زاویه و آن زاویه دوباره و چندباره دیدن، جز سوهان روح​ و خراشیدن روان آدمی الان بدرد کاری نمیخورد. کسل میشویم، وقت هم در دیدن این کلیپها از دست میرود و خسته و بیرمق و هیپنوتیزم شده چشم میچسبانیم به مانیتور تا ببینیم که چه خواهد شد و این کار سازنده و بهینه ای اصلاً نیست. حرف بهتر این است که هرکس ببیند در چه زمینه ای میتواند کمک کند. دوستان هنری، سینمایی، آشنا به موسیقی و کلیپ ساز که حتماً باید کار خودشان را بکنند. بچه هایی هم که در بطن ماجرا هستند و به جزییات امور واردند، کار خودشان را بکنند. تحلیلگرها و مقاله نویسها هم همینطور. آدمهای اهل فن، وارد به شبکه و نت و مخابرات و آی تی حتماً وارد گود بشوند و برای کمک به بهبود جریان گردش اطلاعات در این فضای سانسور و خفقان شدید کمک کنند. کسانی هم دنبال این باشند که برای اجتماعات مترسک و عروسک درست کنند. خنده​دار است اما این کار را باید جدی گرفت. کاریکاتورهای مقامات را می​توان در ابعاد بزرگتری روی مقوا کشید، دوستان هنری کمک کنند.

از فوروارد کردن ایمیلهای فله​ای بپرهیزیم و تعدادشان را در روز به مقدار مشخصی مثلاً دو یا سه ایمیل محدود کنیم. حجم زیادی از وقت و انرژی و احساس همه به پرداختن به ایمیلهایی تکراری میشود ضمن اینکه فرصت تمرکز و فکر کردن را هم میگیرند. تعدادی از ایمیلهای فورواردی اشتباه و گاه دروغ و ساخته و پرداخته خود مجموعه اطلاعات و بسیج است در دام اینها نیافتیم. از غلو کردن بپرهیزیم، مثلاً اگر شنیدیم که یک روزنامه روسی انتخابات را سالم ارزیابی کرده، نگوییم همه روزنامه های روسی انتخابات را سالم ارزیابی کرده اند. بشدت به سلامت خبررسانی حساس باشیم. چیزی که مطمئن نیستیم اصلاً​ نفرستیم. سایتهای میرحسین موسوی مرتب هدف حمله قرار میگیرند و گاه اطلاعات دروغ آنجا گذاشته میشوند. خیلی مراقب باشیم. آدرس و شماره تلفن خود را در هیچ سایتی وارد نکنیم که الان دیگر بحث تعداد آرا به کاندیداها منتفی است و تعدادی سایت جعلی درست شده است برای گرفتن اطلاعات و دستگیری مردم.

از روشنفکری و حرف مخالف جمع زدن و دگراندیشی و زدن ساز مخالف عمدی، بپرهیزیم. الان وقت روشنفکری و تحلیلهای کلی نیست. بلکه زمان، زمان روشنگری چریکی است. دنبال جرو​بحث با دیگران نباشیم که بشدت کشنده وقت است. نقد و بررسی را با تامل و در یک فضای آرام انجام دهیم. در اجتماعات جروبحث نکنیم و ساز مخالف نزنیم (البته منظورم دوست عزیز نیما نامداری نیست!). بعضی ها دنبال آمار دقیق اسناد و مدارک و مستندات هرموضوعی می​گردند، آن آمار و اسناد و مدارک خیلی وقتها قابل دسترسی نیستند و گردش اطلاعات بشدت آسیب دیده است. ارتباطات با ایران دارد بیشتر مختل میشود و باید آماده روزهای سخت​تری هم بود. نیروی خودمان را بگذاریم برای شکستن هوشمندانه سانسور و فیلترینگ.

چکیده ای از مقالات و نوشته هایی که لینک میدهیم یا فوروارد میکنیم بیاوریم که موجب صرفه جویی وقت دیگران هم میشود. اگر کلیپی ارزش خبری و اطلاعاتی دارد، چکیده آن را به صورت متن بیاوریم. تحلیلها را حتماً خلاصه کنیم و وقت خودمان را به خواندن حکایات پرآب و تاب تاریخی و عاقبت سرنوشت دیکتاتورها و نوشته​های کشدار تلف نکنیم.

به کار و زندگی خودمان هم برسیم و قبض های آب و برق و تلفن و اینترنت و کردیت کارت و ... را هم بپردازیم! گاهی وقتها این روزها یادم میرود که باید غذا هم بخورم! اینطوری ادامه بدهیم، از پا در خواهیم آمد. از این به بعد آرام ولی مستمر و هوشمندانه​تر پیش خواهیم رفت. الان فرصتی برای ماتم​زدگی و گریه​زاری صرف نیست. یاد شهدا را هم گرامی بداریم با کاری موثر که می​کنیم. نیازمند روحیه هستیم و باید به هم روحیه بدهیم. هرچند از شهادت عزیزان ناراحت هستیم، اما نوحه​خوانی را هم مانند تندروی محدود کنیم.

مرتبط:
- صدا و سیما را تحریم کنیم (*)
- چند روش مبارزه بی​خشونت (*)
- چه باید کرد؟ (*)

بخش نظرات بدليل هجوم دشمنان آزادی بيان و یاران فاشیسم فعلاً مسدود است.

Labels: , ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Saturday, June 20, 2009


برای فردا چه باید کرد؟

سلام بر شهدای راه جمهوری!
وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

حکومت فاشیستی در جواب فریاد، گلوله تحویل میدهد.
خبرها به حد کافی غمبار و دهشتناک بود. گفته میشود تا این لحظه حدود بیست نفر کشته شده اند و تعدادی آمار کشتگان را بیشتر از این هم میدانند. واقعاً باید تاسف خورد که بعد از یکصدسال مشروطه خواهی، عدالتخواهی و پیگیری حاکمیت قانون در این کشور هنوز برای عقیده، برای نظر، برای رای آدم میکشند و خون میریزند. امروز روز عزای ملت و دفن جمهوری بود.
فردا اما روزی است که نباید نشست و زانوی غم و ماتم بغل کرد. باید ایستاد و از حق و حقانیت هرچه که هست به هر روش کم خطر که شده (حتی با نوشتن شعار روی اسکناسها، اعتصاب، نافرمانی آرام و مسالمت آمیز) دفاع کرد. حقگویی و حقجویی را نباید کنار گذاشت و نباید ناامید شد و به کنج عزلت خزید.

اما ابتدا سخنی دارم با هواداران احمدی​نژاد که گمان نبرند با آنها دشمن هستیم:
این بچه هایی که به هوای مبارزه با فساد مالی، سوءاستفاده از قدرت و مبارزه با زورگویان عالم فعال هستند، باید دیگر حواسشان باشد زیر علم چه کسانی دارند سینه میزنند. ببینند و خوب چشمهایشان را باز کنند که شک ندارم هشتاد درصدشان بزودی از اقدام خود پشیمان میشوند، اگر این دوستان قدری به خود بیایند، میبینند که جواب حرف حرف است و گلوله و چماق و قمه و باتون برقی و سنگ و گاز اشک آور نیست. جان آدمی عزیز است. اگر کسی دین و ایمان دارد، اگر کسی شرف دارد، باید بداند که کشتن یک نفر آدم به اندازه کشتن یک جامعه است. گرفتن جان انسانهای بیگناه بدترین جرم و بدترین گناه است. اگر کسی از هواداران احمدی​نژاد قدری انصاف داشته باشد، حتی اگر هم معتقد باشد که صحنه گردان موج سبز دزدها و کسانی مانند هاشمی هستند، بالاخره باید ببیند جواب سوالات جدی و ایرادات مهمی که بالاخره بخش قابل توجهی از مردم شهرنشین و تحصیل کرده و متخصص و کارشناس از انتخابات دارند و دلایل و ایرادهایی جدی که ستادهای کاندیداها به این انتخابات وارد کرده اند و جواب نگرفته اند و به جایش تحقیر و استهزا شنیدند و کتک خوردند و گازاشک آور و گلوله، بیایند ببینند آیا این انصاف است؟ آیا این مردم دنبال براندازی و گذاشتن کشور در دامن صهیونیستها بودند؟ آیا آنها دنبال استبداد بودند که متهم به استبداد میشوند؟ اصلاً بیایند فکر کنند که شاید احتمال تقلب هست، شاید جدی باشد. آیا باید جواب را با گلوله آنهم گلوله به صورت و سینه و به قصد کشت داد؟ وجدانتان را داور میگیرم.

مگر قرار است که رای بدهیم و برویم خانه بنشینیم و هیچ نپرسیم؟ رای میدهیم که بپرسیم و خادم ملت را انتخاب کنیم و از او از این به بعد بابت هرکارش پاسخ بخواهیم. مگر حق پرسیدن از نحوه برگزاری انتخابات جرم است و باید جوابش را با گلوله داد؟ از همه هواداران احمدی نژاد و علاقمندان به رهبری میپرسم و وجدان و ایمانشان را گواه میگیرم - که میدانم تعدادی اینجا را میخوانند - بیایند و وجداناً از خودشان بپرسند چرا حاکمیت حاضر نیست صادقانه به سوالات مردم جواب بدهد. چطور به گفته رهبری مناظره ها عالی و خوب بود و بايد ادامه پيدا کند. چرا و واقعاً چرا صداو سيما و رسانه های رسمی کشور از بيان حقيقت ابا دارند؟ چرا روزنامه ها و رسانه ها را زیر فشار بیسابقه میگیرند؟ چرا اجازه توزیع روزنامه ها را نمیدهند؟ مگر روزنامه، شبنامه چریکهای خرابکار است؟ چیزی نوشته اند و اگر برحق نیستند، جوابشان را بدهند و شما هم بدهید و کنفشان کنید و افشایشان کنید. چرا چنین نمیکنند و به جایش روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و نخبگان را دستگیر میکنند؟ چرا شبکه های مخابرات را مختل و قطع میکنند؟ کارشناسانی از گروههای مختلف در بین خود مردم و متدینین را دعوت نمیکنند که بیایند و نظرات دو گروه را در علیه و له ادعای تقلب همه جانبه در انتخابات در رسانه ملی مطرح کنند؟ چرا رهبری که صدا و سیما را در دست دارد اجازه چنین چیزی را نمیدهد؟ در یک کلام از این دوستان میپرسم، آیا این حکومت عدل علوی است؟

مگر شما پايبند به انصاف و اخلاقيات دين نيستيد؟ مگر پيرو حسين نيستيد که اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد. شما که دين هم داريد و ساکتيد و بعضاً از کشتار مردم و پيروزی جريان فاشيسم شاديد؟ اکثر شما گناهی نداريد و با کسانی از شما حرف زده ام و میشناسمتان. بعداً پشيمان خواهيد شد. افسوس که آن روز دير است. فقط بدانيد که فاشيسم، شما را با توجيه اينکه هرکار که بکنيم امام زمان راضی است و پشتيبانی ميکند (توجیهی که صددرصد ضدمهدوی، ضددینی و باطل است و مغایر ویژگیهای عصر غیبت) به کژراهه ای کشانده است که بزودی خواهيد ديد اين نکبت چطور دامن خيلی از همانهايی را که می پرستيد هم خواهد گرفت. شما ديديد که جناح تماميت خواه، بخشی از نیروهای درون نظام و یاران انقلاب را یکبار دیگر از قطار انقلاب پیاده کرد. منتظر باشید و ببینید که این قطار چگونه البته متاسفانه به نحوی هزینه​بر بعد از درگیری در درون خود فاشیست​ها از ریل خارج و واژگون خواهد شد.

" فقيه، اگر يك كلمه دروغ بگويد، يك قدم بر خلاف بگذارد، ولايت ندارد." (آیت​الله خمينى، صحيفه امام، ج‏11، ص‏306)
"با هرگونه انحراف فكرى يا عملى، شخص به صورت قهرى معزول است و پيش از آن‏كه مردم به عدم صلاحيّت وى رأى دهند، خود به‏خود ساقط مى‏شود و البته مردم هم بايد قدرت را از دست او بگيرند." (آیت​الله خمينى، صحيفه امام، ج‏11، ص‏306)*



چند جمله هم برای همه دوستان:
در سرنگونی این حکومت زورگو نه در کوتاه مدت و چندماهه بلکه در میان مدت دیگر هیچ شکی ندارم و البته خوشحال هم نیستم زیرا کاری هزینه بردار خواهد بود. حکومتی که فاشیستی شد، خود موجب نابودی خودش خواهد بود و به همت و تلاش همه مردم و نیروهای آزادیخواه حاکمیت ملی (دولتی سکولار برآمده از رای ملتی که نیمی از آنان دغدغه دین دارند) برقرار خواهد شد. تصور وجود جمهوری اسلامی بدون حضرت آقای خامنه​ای امکان​پذیر شده است و این دستاورد کمی نیست. جنبش دموکراسی خواه میتواند و باید هوادار جنبش مبارزه مسالمت آمیز انتخاباتی در ایران باشد و همه برای اتحاد و انسجام بیشتر تلاش کنیم. داخلی و خارجی، دینی و سکولار، مشروطه خواه و جمهوری خواه و طرفدار قانون اساسی جمهوری اسلامی همه با هم متحد شوند و شک ندارم که اینکار به تدریج انجام خواهد شد. به همت رهبر فرزانه معلوم شد که با وجود ایشان امکان مصالحه در درون حکومت مطلقه و فاشیستی ایشان دیگر وجود ندارد هرچند که میتوان چارچوبهای خوبی از درون جمهوری اسلامی را حفظ کرد. می توان راه تاریخی مشروطه و آرمانهای انقلاب ۵۷ را ادامه داد و در خط سیدعلی خامنه​ای و اعوان و انصارش در آن قطار جهنمی هم نبود. مبارزه بی خشونت، آگاه ساز، روشنگر، مستمر و آرام، تبیین کننده خواسته های محدود و مقاومت و تلاش نامحدود برای پیشبرد آنها، مبارزه ای است که اکنون هم رهبر جنبش دارد و هم ویژن و از آن مهمتر اینکه رهبرش هم در یک فرآیند سیاسی اجتماعی فرهمندی پیدا کرده و او هم صاحب ویژن است و در مبارزه اش حرکت عملگرایانه و مهندسی مرحله به مرحله و طریق استمرار را میشناسد و هم تکیه به آموزه های دینی دارد و هم مردمی است و هم سالم. امروز از همه قشرها و صنفها و نسلها و طبقات اجتماعی و اقتصادی می توانند به این جنبش بپیوندند همانطور که به طور خودجوش پیوستند و همه را مات کردند. به فردا فکر نکنیم که ممکن است سوت و کور باشد. به ماههای بعد بیاندیشیم و همت کنیم و اهل مدارا و تعقل باشیم.

یک جمهوری فدرال دموکراتیک با دو مجلس که یکی بیش از دیگری دغدغه دینی داشته باشد، میتواند نتیجه و برآمده طبیعی میان مدت از مبارزات مسالمت آمیز مردم و قابل پیاده سازی در جامعه ایران با توجه به واقعیات موجود باشد. البته برای رسیدن به چنین آرمانشهری سیاسی راه زیادی داریم. باید صبرکنیم و تحمل داشته باشیم. قطار آقای خامنه ای که همه یاران اصلی جمهوری اسلامی را پیاده کرد، دیگر قطار انقلاب نیست. آن قطار جهنمی دارد با سرعتی سرسام آور به ته دره می رود. تصور انقلابی ۵۷ بودن و آزادیخواه بودن و نظام را هم قبول داشتن ولی مخالف فاشیسم بودن امکانپذیر شد و این موج را دیگر نمیتوان و نباید دست کم گرفت. در این راه بی​تعارف دینداران نقش کلیدی دارند و آنها از هرطرف که باشند باید کمک کنند و حتی هدایتگر ​بخشهای مهم این جریان باشند. صددرصد باید واقع بین بود، ضمن دانستن تصوری از آرمانهای اصلی تندروی نکرد و این حرکت ملی مشروطه​خواهی (به مفهوم ادامه مشروطه​خواهی در تاریخ معاصر) را به سرانجامی درست رساند.

پیش بسوی اتحاد، انسجام، استمرار، نهادسازی (خصوصاً تشکیل اتحادیه مردمی ایرانیان خارج از کشور و رسانه های مستقل)، واقع بینی، مودت و جذب همه نیروها و مبارزه مسالمت آمیز مدنی، بیخشونت و مرحله به مرحله.

------------
* سپاس از دوستی که این اشارات صریح را فرستاد.

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 


اشاره: دوست عزيز و گرانمایه​ام مسعود در بخش نظرات نوشته قبلی نظرش را نوشته است آن را اينجا بازنشر ميکنم. کلاً برای دوستانی عزیز مانند مسعود که این رسانه حقیر متعلق به خودشان است، اما دیگر دوستانی بلاگ​دار که در ایران هستند و پشت فیلتر گیر کرده​اند یا به هرصورت امکان نشر نوشته هایشان نیست، بر طبق پیشنهاد خوبی که نیک​آهنگ مطرح​ کرده، اگر مایل بودند نوشته خودشان را با به من یا دوستان دیگر که داوطلب هستند، ایمیل کنند تا منتشر شود. توصیه میشود که دوستان نوشته های خوب را در وبلاگهای یکدیگر با دادن لینک به نویسنده کپی کنند. شرایط اضطراری است و باید بطور جدی همیاری کرد. نکته دیگر اینکه اگر نرسیدم به کامنتها جواب بدهم، دوستان در این اوضاع بحرانی و پرحادثه به بزرگواری خودشان ببخشند. لطفاً از توهین و تهدید خصوصاً نسبت به فرد غایب در بخش نظرات بپرهیزید که متاسفانه مجبور به حذف آنها خواهم شد (ضمناً اینجا پورحسین هم نداریم که برای بلاگ​دار غایب حساب وقتها را داشته باشد!)

بازی برد-برد یا باخت-باخت؟
___________________
نویسنده: مسعود


من هم همچون مهندس موسوی رسانه ندارم، این است که گفتم توی وب لاگ شما چیزی بنویسم تا بلکه کمی‌ آرام بگیرم،

پارسا جان تو که شطرنج باز قهاری هستی‌، فکر کنم این وضعیت را بهش آچمز می‌گویند، هر چه هست صفحهٔ شطرنج ما یک شاه بیشتر ندارد در مقابل کلی‌ پیاده، توی این مواقع، باید وزیر به وزیر کرد تا از این وضعیت خارج شد. گذشته از مشروعیت و عدالت که به نظرم دیگر در مورد شاه صفحهٔ ما موضوعیت ندارد، بازی باید به سمتی‌ برود که برد - برد به نظر برسد، چون اگر فردا مردم به خیابان بریزند، و حتا اگر گلوله ای‌ شلیک نشود (که دعا می‌کنم چنین شود) باز عاقبت بازی باخت-‌باخت است البته در کوتاه مدت.

دیدم اگر جای شاه شطرنج مان بودم، وزیرم را با وزیر مقابل از صفحه خارج می‌کردم (احمدی نژاد در مقابل موسوی، کروبی و حتا رضایی). البته چند فرض تقریبا محال مطرح است: ۱. شاه خودش صحنه گردان است، و نه مصباح و احمدی نژاد و دار و دسته اش، ۲. هنوز مشاورین دلسوزی دارد، همچون لاریجانی، حداد، و حتا مهدوی کنی که نتیجهٔ بازی باخت باخت را برای او تشریح کنند.

این یک سناریو برد-برد است. احمدی نژاد با پس گردنی مجبور میشود به خاطر وحدت و احترام به ولایت، با قلبی شکسته و مظلوم نمایی کناره​گیری کند. اعلیحضرت با پیامی او را تا مقام مالک اشتر بالا میبرد (شهید مستعفی بهترین عنوان است)، با رایزنی و تهدید همزمان از موسوی و کروبی می‌خواهد که آنها هم کناره گیری کنند، وگرنه در شورای نگهبان رد صلاحیت خواهند شد، سپس اعلام انتخابات مجدد میشود، با چند تا مترسک جدید، این بار مردم تحریم میکنند، و باز ما تقلب می‌کنیم (این بار شاید ۵۰ میلیون به ولایت رای بدهند) ولی‌ مردم اهمیت نمیدهند چون این بار به آنها توهین نشده فقط به تاراج رفته اند که خوب تازگی ندارد.

این تنها راه برون رفت از این بحران است، من به شخصه به مهندس ارادت داشتم و این ارادت بیشتر شده ولی‌ او هم باید هزینه کند تا ملک و ملت بر باد نرود.

در هر صورت جمهوری اول دیگر تمام شده است. بوربن‌ها برگشته اند و ناپلئونی هم در کار نبوده است. از دید آنالوژی تاریخ اسلام هم فکر میکردیم که اینها را می‌توان در کاسه مامون و هارون گذاشت، ولی‌ انگار دارند، نقش حجاج و مروان را تمرین میکنند، مبارک باشد...

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Friday, June 19, 2009


عدالت خامنه​ای

بدون تعارف سخنرانی دیروز خامنه​ای نشان داد که او از چارچوب پایبندی​های شرعی یک فقیه - که خامنه​ای از اول اصلاً فقیه هم نبود - به عدالت خارج شده است. این شرط، شرط اصلی ولایت فقیه در قانون اساسی است. خامنه​ای از عدالت خارج شد و ولایتش قانوناً، شرعاً و عرفاً به طور عام مستقل از عدم کفایتش در حل بحران و توانایی او در رهبری جمهوری اسلامی، محل تردید است.

خامنه​ای صدای چند میلیون ایرانی در خیابانها را نشنید و آنها را با "اردوکشی فلان کاندیدا و بهمان نامزد" تحقیر کرد. رهبری که صدای چند میلیون انسان را در خیابان نشنود، حتی اگر اینها به فرض محال طبق آمارهای دروغ انتخاباتی در اقلیت باشند، شایستگی رهبری بر ملت ندارد. سید علی خامنه​ای نشان داد که حتی تقوای لازم برای خودداری از بیان سلیقه شخصی خود تا اتمام بررسی شورای نگهبان را هم ندارد (هرچند که همان شورا هم معجزه قرار نبود بکند) و باز خود را به میان معرکه انداخت. این رهبر هیجان​زده و بیفکر، خودشیفته و مست پیروزی خدعه​آمیز به چه کار می​آید؟ رهبری که کشتارها را به گردن کاندیداهای معترض بیندازد و دستور رسیدگی هم ندهد یا پیگیری نکند آیا عادل است؟

زمانی این تشبیه بین دوستان بود که خامنه​ای چون داور فوتبالی است که در دقیقه نود و دو اعلام پنالتی به نفع تیم محبوبش میکند و بعد خودش پشت توپ می​ایستد و ضربه پنالتی را خودش هم میزند. اینبار خامنه​ای خودش هم کامل از اول تا آخر هم بازی میکند و هم داوری، از هرکس که خوشش نیاید به خط نگهدار اعلام میکند که آفسایدش را بگیرند. خودش این و آن را اخراج میکند، گلهای خورده تیم خودش را صفر میکند و گلهای زده را دو برابر میکند، هم بازیکن است هم داور هم ناظر فیفا هم رییس فدراسیون هم سرمربی هم گزارشگر هم رییس باشگاه هم رییس پلیس میدان هم مسوول نورافکن ها، هرچه هست اوست(!)، با اینهمه او بازهم قانع نیست، تماشاچیان را که به روند بازی معترض هستند دستگیر میکند، گروههای فشار و فداییان افراطی خودش، مردم را در استادیوم میکشند و او بعد از چند روز تنها بدروغ و مصلحت دلش بدرد می آید و اما کاری نمیکند و در پایان هم همه تماشاچیان را به زور باتون از استادیوم و خیابانهای اطراف متفرق میکند و نام این را می گذارد وحدت ملی و پیروزی بزرگ و تودهنی به دشمن. چرا؟ چون که هدف شرکت در این مسابقه جوانمردانه و عادلانه بود!

چه بد و غیراخلاقی و بالتبع غیر دینی است کسی که ادعای تشيع داشته باشد و به نام امام زمان​ عوام فريبی کند. او به نام دين و امام زمان روضه هم ميخواند و با رياکاری و دروغ، گريه و بغض تحويل مردم عامی و حساس به عواطف دینی ميدهد و مظلوم نمايی ميکند. غیبت و ظهور، ارکان مهم مهدویت را هم اینها با طرح دروغ "مدیریت و پشتیبانی امام زمان" به هم ریختند و همچنان خودشان را با وقاحت، پرچمدار تشیع میدانند. اگر هر کار ما بکنیم چون قدرت با ماست، موفق است و امام زمان هم تایید میکند و بلکه مدیریت هم میکند، دیگر اصلا چه حاجت به ظهور آن امام در فرهنگ شیعی؟ تقدیس قدرت به این سبک بسیار مذموم است، آیا اصلاً فاشیستی تر از این هم هست؟

خامنه ای رسماً به دنبال دست گرفتن پرچم فاشيسم دينی و اعلان جنگ با دنياست. فکر نکنیم که اینها دنبال مصالحه با دنیا هستند. در صورت ادامه وضع موجود، رویارویی با غرب حتمی است. خامنه ای در باز کردن یک پنجره هم بخل می ورزد چه برسد به درهای کشور. اجازه به وزش نسیمی اندک از آزادی و مختصر هوایی تازه، روز مرگ فاشیسمی است که آقایان درست کرده​اند. راهی است بی بازگشت برای آقایان، هرچند از دید من هنوز جا برای بازگشت هست اما رهبر چنین فکر نمیکند و مست خدعه ای است که به کار بسته و رای ها را جمع کرده و به خیال خودش​ به خیلیها تودهنی زده!

علی خامنه ای کاری کرد که غير سياسی ترين آدمها هم فغانشان از او به هوا رفت و همه سیاسی شدند. عادی ترین مردم دارند ده برابر امثال من که پیگیری سیاست (و نه فعال سیاسی بودن) علاقمندی شخصیشان بود، حرص و جوش میخورند. همه فعال هستند و غوغایی است در میان ملت.

اعتقاد دارم مردم ايران در يک گذرگاه تاریخی حساس و مهم قرار دارند، ما نميتوانيم و نبايد از مردم داخل کشور تندتر شويم و لازم است اجازه بدهیم آنها تصمیم بگیرند. اما معتقدم که کوتاه آمدن در مقابل خامنه ای امروز هزينه های بسيار زياد و شايد جبران ناپذيری را به کشور وارد خواهد کرد.

شخصاً از این آدم برای همیشه منزجر شدم و قطع امید کردم (مگر اینکه تا ساعات آینده معجزه ای رخ بدهد!). نفرین علی و فرزندانش و پرچمداران خط سرخ علوی و لعنت ابدی شهدای راه آزادی​ و استقلال این سرزمین باستانی بر تو باد حضرت آقای خامنه​ای، اگر مردم را به گلوله ببندی.

" فقيه، اگر يك كلمه دروغ بگويد، يك قدم بر خلاف بگذارد، ولايت ندارد." (آیت​الله خمينى، صحيفه امام، ج‏11، ص‏306)"با هرگونه انحراف فكرى يا عملى، شخص به صورت قهرى معزول است و پيش از آن‏كه مردم به عدم صلاحيّت وى رأى دهند، خود به‏خود ساقط مى‏شود و البته مردم هم بايد قدرت را از دست او بگيرند." (آیت​الله خمينى، صحيفه امام، ج‏11، ص‏306)*

* سپاس از دوستی که این اشارات صریح را فرستاد.

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 


"ما را به چوب و رخت شبانی فريفته است/ اين گرگ سالهاست که با گله آشناست"

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 


رهبر در نماز جمعه: رقابتهای انتخاباتی تمام شد

توضیح ضروری: چند روزی مسافرت بودم، خیر سرم رفته بودم استراحت، گمان میبردم که کار به دور دوم خواهد کشید و ما هم کار خود را کرده ایم و جای نگرانی دست کم در دور اول نیست. زرشک! کل سفر کوفتم شد و در بیابانها هم به دنبال اینترنت بودم. بیماری هم باز به سراغم آمد که بماند (ظاهراً​ به سیاست در ایران آلرژی پیدا کرده ام) خلاصه دو سه ساعتی پیش، برگشتم و مانده ام با این کوه تحولات چه باید کرد. از فردا یک کم باید به افکارم نظم بدهم. عجالتاً گزارشی سریع از سخنان مهم رهبر را در نماز جمعه داشته باشید. ساعت هم الان چهار و چهل و پنج دقیقه بامداد است و آخر سر از زور بیخوابی و درد و کوفت و زهرمار، جنازه بنده میماند روی دستتان، ببین حالا کی گفتم!

رهبری:

"دشمن میخواهد اعتماد مردم را به نظام خدشه دار کند و از این راه مشروعیت نظام را زیر سوال ببرد.

اگر رهبران جريانات سياسی و نخبگان اگر کمی افراطی گری کنند، کار به جاهای حساسی خواهد رسيد که ديگر دامنه اش را نميتوانند جمع و جور کنند. اگر نخبگان سياسی بخواهند قانون را زير پابگذارند و به جای درست کردن ابرو چشم را کور کنند، چه بخواهند چه نخواهند مسوول خشونتها و آشوبها آنهايند. به آنها توصيه ميکنم، بر​ خود مسلط باشيد، دست های دشمن را ببينيد. از اينها غفلت نکنيد. امروز ديپلماتهای چند کشور برجسته غربی اين چند روز نقاب از چهره برداشتند، چهره واقعی خودشان را دارند نشان ميدهند. دشمنی خودشون را دارند نشان ميدهند از همه هم خبيث تر دولت انگليس.

به اين برادران عرض ميکنم به مسووليت پيش خدای متعال فکر کنيد، از شما سوال خواهد شد. آخرين وصايای امام راحل را به ياد بياوريد. قانون فصل الخطاب است. انتخابات برای اين است که در پای صندوقهای رای انتخابها معلوم بشود نه در کف خيابانها. اگر بنا باشد بعد از هر انتخاباتی اونها که رای نیاورده اند اردوکشی کنند به خیابان، اونهایی هم که رای آورند اردو کشی کنند به خیابان پس انتخابات برای چیست؟ تقصیر مردم چیست که در خیابان محل کسب و کارشان است. برای نفوذی تروریست چه چیزی بهتر از این تجمعات است که ضربه بزنند. الان جواب این کشته شدگان را کی بناست بدهد. واکنشها به این ماجرا چه خواهد شد. برند در کوی دانشگاه بریزند و به دانشجوها حمله کنند دل آدم خون میشود از این حوادث. زورآزمایی خیابانی کار درستی نیست و من میخواهم که به آن خاتمه دهند. اگر خاتمه ندهند آنوقت مسوولیت تبعات اون و هرج و مرج اون به عهده آنهاست. این تصور هم غلط که بعضی ها خیال کنند یک اهرم فشاری درست کنند تا مسوولین تحت عنوان مصلحت زیربار آنها بروند. نه این هم غلط است.

اولاً تن دادن به فشار خیابانی خودش شروع دیکتاتوری است. اگر لازم باشد مردم هم آن فرماندهان این جریان را به وقت خود خواهند شناخت. برادران و دوستان عزیز، بنده توصیه میکنم از راه برادری و محبت و قانونی اقدام کنند. البته اگر این دوستان بخواهند همچنان این راه را ادامه بدهند، بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریح​تر از این صحبت خواهم کرد.

سران کشورهای غربی لحنشان از روز شنبه و یکشنبه عوض شد، یواش یواش چشمشان افتاد به این تجعماتی که مثلاً نامزدها ترتیب داده اند. چندتا از روسای چند کشور اروپایی و آمریکا، حرفهایی زدند که باطن خودشان را نشان داد. نقل شد از رییس جمهور آمریکا که ما منتظر روزی بودیم که مردم به خیابانها بریزند [ چه وقت گفت اوبامای بدبخت؟؟] از یک طرف نامه مینویسند و خواستار رابطه میشوند از طرف دیگر این حرفها را میزنند. کدامشان را باور کنیم ما؟

کار ناشيانه ای که در داخل نامزدها کردند کشورهای غربی را به طمع انداخت، خيال کردند اينجا هم گرجستان است. احمقها با کجا مقايسه ميکنيد ايران رو. مشکل اينها اين است که ملت ما رو هنوز نشناختند.

آن​چيزی که سختتر از همه به چشم من آمد، نگرانی اين کشورهای غربی از اين وقايع بود. [تکبير. آقا اعصاب ندارد اجازه تکبیر نمیدهد عتاب میکند به مکبر: گوش کن!!]. در افغانستان و عراق اون فجایع را بوجود آوردند. در زمان رياست جمهوری شوهر اين بانويی که حالا [ هه هه هه هه ، خنده نمازگزاران] ... در زمان ریاست جمهوری او فرقه داوودیان را زنده زنده سوزاندند. شما حقوق بشر میفهمید یعنی چه؟ جمهوری اسلامی پرچمدار حقوق بشر است بوسیله اعتقاد و ایمان به اسلام. ما احتیاج به نصحیت در مورد حقوق بشر نداریم.

خطاب آخری هم به مولامون و صاحبمون حضرت بقیه الله ، ای سید ما و مولای ما. ما آنچه باید میگفتیم، گفتیم. آنچه که باید که باید عمل میکردیم، عمل کردیم. بنده جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم [گریه شدید حضار که تا یک دقیقه پیش به هیلاری به خاطر زن بودن! قهقهه میزدند] ، اندک آبرویی هم دارم که خود شما به ما دادید. ای سید ما همه این را در راه اسلام فدا خواهم کرد. این هم نثار شما باشد [گریه شدید ادامه دارد] ای سید ما، دعا کن برای ما صاحب ما تویی، صاحب کشور تویی. پشتیبان ما تویی. در این راه دعا کن و ما را پشتیبانی بفرما."

پارسا: تحلیل ساده است. رهبر کوتاه نیامد و آشکارا از احمدی نژاد حمایت کرد و انتخابات را تمام شده دانست (مگر برای رفع شبهه چند صندوق هم دوباره خوانده شود، یعنی کشک) کشتارها را هم به گردن موسوی و کروبی انداخت و محترمانه خواست این بساط جمع شود. قابل پیش بینی هم بود. کار ایران جداً دیگه با خداست.

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Saturday, June 13, 2009


حکومت دیگر مشروعیت ندارد

دسترسی درستی به اینترنت و ادیتور فارسی ندارم و حیرانم از نابخردی تمام عیار اقتدارگرایان و تایید و پشتیبانی رهبر.

اگر اصلاحطلبان واکنش جدی نشان ندهند و تنها به خدا شکایت کنند یا با مردم همراهی نكنند، آنها هم شریك جرم این حكومت كودتا هستند. حتی اگر با انقلاب مخالف باشیم با حكومت زور و دروغ و كودتاگر دیگر مماشات جایز نیست.

متاسفم حکومت دیگر به هیچ شكل و با هیچ استدلالی مشروعیت ندارد.

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Wednesday, June 10, 2009


صبری که بر دارد

اشاره: شبانگاه است و فردا عازم مسافرت هستم. کارهايم همه مانده، عملاً از چند روز گذشته نه توانستم سرکار بروم (مرخصی گرفته بودم) و نه توانستم همه کارهای عقب افتاده خودم را انجام دهم که پیگیری انتخابات کاری تمام وقت و شاق بود و واقعاً خسته شدم. واقعاً از این همه حجم خبر و تحلیل و تولیدات رسانه​ای وقتی نمیماند که آدم دو کلمه چیز بنویسد.

با خبرهایی که از اینور و آنور می رسد عملاً کار احمدی​نژاد در همین خیابانها تمام است و گل آخر را هم دیروز در اهواز خورده است. گفته میشود که نظرسنجی ها حتی نشان از برتری موسوی در دور اول دارد. هرچند که این نظرسنجی ها همیشه نادقیق بوده اما ظاهراً آقایان در سپاه هم این آمارها را تایید میکنند. البته شخصاً اینقدر خوش​بین نیستم و امیدوارم که کار دعواها و رقابتهای درون نظام در کنار انتخاباتی چنین حساس به جاهای باریکی نکشد که جداً موجب نگرانی است. هنوز کار تمام نشده و مبادا که گمان کنیم دیگر احتیاجی به رفتن پای صندوقها نیست.

به هر حال همین گردش مسالمت آمیز قدرت اگر اتفاق بیافتد، در این شرایط می تواند دموکراسی نیم​بند و اسیر استصواب و هزار نوع تزویر و حقه ما را مستحکم​تر کند و کمکی خواهد بود برای عقب راندن بیشتر استبداد. آیا حاکمیت به انتخاب ملت احترام خواهد گذاشت؟

از دوستانی که اینجا کامنت گذاشتند و متاسفانه بدلیل سرعت سرسام آور تحولات انتخاباتی فرصت نشد با هم بحثی کنیم، بسیار سپاسگزار هستم و عذرخواهی میکنم. چند روزی نیستم و عملاً نمی توانم در مورد انتخابات چیزی بنویسم مگر اینکه فرصتی دست بدهد در هنگام مسافرت، باز به مختصر مطلبی به هنگام ضرورت اشاره خواهم کرد. بعدش همه چند روزی باید برویم استراحت و دست از سر وبلاگ​نویسی برداریم.

سپاس!

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Tuesday, June 09, 2009


حلقه سوم؟

نظریه مهدی خلجی که چند روز پیش مطرح​ کرد اوضاع را بهتر تحلیل میکند. "حلقه​های قدرت" افتاده​اند به جان هم و اینبار باز هاشمی برگشته به حلقه امام. البته این جنگ برای ما نباید شادی داشته باشد. چون بازی بسیار خطرناکی است. اما در این میان عده ای دنبال "ارباب حلقه​ها" میگردند. نداریم عزیزم! حداقل در این چندساعت وضعیت تعلیق، حلقه برنده هم معلوم نیست. تا ببینیم چه خواهد شد. به گمانم حلقه سوم سیاهپوشان پرونده بدست از میان حلقه یاران رهبری بزودی کنده و جدا خواهد شد و در درجه اول دنبال کنار زدن حلقه امام و بعد حلقه رهبری خواهد بود. پرونده های یاران رهبری هم در راه شاید باشند.

بازی گرفتن از فاشیسم و بهره​گیری از رابین​هود ارادانی یا همان رایش اسلامی، خود بازی خطرناکی بود. حرکت هاشمی امروز یک حرکت دوعلامتی بود* و برق سه​فاز از کله همه پراند. بررسی ادامه های ممکن توسط رهبر در این زمان کم و شرایط بد، ممکن است، به یک اشتباه بزرگ در سرنوشت خودش و نظام و حتی کشور منجر شود. شاید مصلحت​اندیشانه راهی میانه پیدا کنند به آتش بسی موقت. بوی خوشی از اوضاع نمیشنوم و این انتخابات دیگر نفسمان را گرفت.

__________________

* حرکتی در شطرنج اگر خیلی خوب باشد و مفسران آن را تحلیل کنند و به ادامه هایی قوی و برتر (چه از نظر ابتکار عمل، چه متریال، چه برتری پوزیسیونی) برای بازیکنی که آن حرکت را کرده منجر شود، به حرکت دوعلامتی موسوم است و در ثبت رسمی حرکات شطرنج دو علامت تعجب جلویش میگذارند.

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Monday, June 08, 2009


موضع انتخاباتی نهایی

بدلیل فشردگی حجم اخبار، تحلیلها و تولیدات متنوع رسانه​ای، خیلی خلاصه و چکیده بگویم. البته تا دو روز آینده قدری سعی میکنم تحولات انتخابات را پوشش بدهم. موضعی که خلاصه خواهم گفت برآمده از چندین هفته پیگیری مواضع کاندیداها و دیدن چندباره مناظره​ها و آمار و ارقام بوده است.

الف) برنامه کروبی برای دادن سهام نفت را جدی​تر بررسی کردم به نظر من تنها پوپولیستی دیدن این ماجرا بی​انصافی است (البته اقتصاددانان در این مورد صاحبنظر هستند). دولت اگر بخش قابل توجهی از شیرهای نفت را به سمت مردم باز کند و اساساً مالکیت آنها را به مردم بدهد تحول بسیار مثبتی است، اولاً خودش کوچکتر خواهد شد و "حکومت آسان" مبتنی بر اداره شیرهای نفت، با کم کردن تصدی خود بر منبع این درآمد مستقل، پاسخگوتر خواهد بود. واقعاً این حرف پوپولیستی نیست که نفت (یا هر منبع طبیعی سرشار دیگر به صورت رانت) هرکجا باشد، محافظه​کاری هم هست، پاسخگو نبودن هم هست. برنامه واگذاری سهام نفت برنامه​ای است هم در جهت عدالت، هم در جهت جهش بهره​وری (کم کردن یارانه های انرژی) و حرکت به سمت پیوستن به رقابت در بازار تجارت جهانی، هم اقتصاد ملی (شاید علاوه بر آن کمک به جا افتادن فرهنگ سرمایه گذاری در بازار بورس و اعتبار در میان توده​های مردم) و هم از همه مهمتر در نهایت کاملاً موثر در توسعه سیاسی در دراز مدت خواهد بود.

ب) برنامه کروبی در مورد دفاع از نظارت قانونمند و مقابله با نظارت استصوابی و حتی تغییر قانون اساسی، نقطه بسیار مهمی است. اگر استبداد نیم​بند و هر-دم-یکبار آقای خامنه​ای را بگذاریم کنار، بی​تعارف ما هرچی کشیده​ایم از نظارت استصوابی کشیده​ایم. برای همین قلع و قمع کردنها و فرصت ندادنها به شایسته هاست که مجبوریم همچنان دست به دامان کروبی و موسوی سالخورده بشویم. توسعه سیاسی بدون عقب نشینی نظارت استصوابی آمرانه شورای نگهبان مقدور نیست. تحزب شکل نخواهد گرفت، شوراها موفق نخواهند شد. بدون کنار زدن یا تضعیف استصواب عملاً کاری برای اصلاحات سیاسی نمیشود کرد. میرحسین هزار حسن دارد اما در مورد استصواب هیچ نگفت (فعلاً​ کاری به سکوتش در مورد هولوکاست سیاسی سال ۱۳۶۷ ندارم) و این برای کسانی که اهل توسعه سیاسی و پیشبرد اصلاحات هستند باید قابل توجه باشد. چهار سال یا هشت سال بعد میرحسین دیگری نیست، چکار باید کرد از الان تا خود را آماده کنیم؟

پ) عملگرایی کروبی در دفاع از حقوق شهروندی، دفاع از حقوق اقلیتها و قومیتها، زندانیان سیاسی و عقیدتی، دانشجویان و فعالان در کنار تاکید او بر عدم دخالت حوزه خصوصی افراد، استثنایی و بسیار قابل توجه است.

ت) خود کروبی فردی ساده، بی​کاریزما، دارای شلختگی فکری و نیز ناآشنا با ادبیات اقتصادی، مدیریتی و سیاسی است و اینها البته عیوب بزرگی هستند. کروبی اهل نظر هم نیست و خطابه هم خوب نمیتواند بخواند اینها هم عیوب کمی نیستند. کروبی یک آخوند کهنه​کار است که پیگیری صادقانه او در چانه​زنی به همان اندازه بی​نظیر است که گاه یکدندگی او در کوبیدن اصلاح​طلبان. او آدم بی​شیله​پیله​ای است. شفافیت او در معرفی کابینه​اش بی​نظیر بوده است و میدانیم که شفافیت عنصر بسیار کمیاب و نایابی در جمهوری اسلامی است.

ث) کروبی تیمی بسیار قوی از نیروهای کارآمد دارد و حیف است این نیروها پشت خط بمانند. اوائل زمستان بود که هنگام به میدان آمدن مجدد خاتمی نوشتم باید از حضور یک کاندیدای تکنوکرات حمایت کرد و این تکنوکرات ها در تیم کروبی چهره​های قوی​تری هستند تا تیم موسوی. ای کاش اگر کرباسچی هم نه، خود دکتر نجفی از ابتدا به عنوان کاندیدای اصلاح​طلبان می​آمد و کسانی مانند کروبی، خاتمی و میرحسین پشت او جمع میشدند. همین موج سازیها را نه به این شدت طوفانی اما آنجا هم می​شد کرد.

خلاصه کنم. رای به کروبی در دور اول در نهایت رای به تغییر (آنهم بیشترین تغییرات واقع بینانه ممکن) و حرکت به سمت همان آرمانهایی است که در توسعه سیاسی دنبالش هستیم. گرچه معتقد به تکنوکراسی هستم اما فراموش کردن توسعه سیاسی، شعار ایران برای همه ایرانیان و نیز عقب راندن استصواب و نهادهای انتصابی و دغدغه هایی از این دست است که موجب نگرانی است. چیزهایی که در میان همه هیاهوها، موج سازیها و مقابله با شارلاتان​بازیهای مردکی نادان، دروغگو و خودشیفته که به خیال خودش دارد خدمت میکند، گم شد. بله. باید واقع بین بود. اصلاحات سیاسی ضعیف و نحیف شده و نباید توقع زیاد داشت، اما هدف را نباید گم کنیم. اعتدال سیاسی به معنی فراموش کردن آرمانهای توسعه سیاسی نباید باشد. ما اعتدال را گم کرده​ایم. واقعیت این است که علاقه من به موسوی، فرهنگی بودن او، مدیریت و پختگی و توانایی او در کار اجرایی سرجایش است اما هرچه کردم به اين جمع بندی نرسيدم که او بدون ملاحظه بخواهد تيم آينده خود را از کسانی غير از حلقه بسته دور و بر خود تشکیل دهد مگر اینکه مجبور به ائتلاف شود، موسوی فرد باهوشی است و زود سیگنالها را میگیرد اما تاکنون علیرغم همه حرکتهای مثبتی که در مواضع اصلاح​طلبانه چند روز اخیر او دیدیم، هنوز از او در معرفی بخشی از تیم کاری​اش شفافیت ندیده​ایم و این نگرانی چندان رفع نشده. به عنوان مثال دوست نداریم بر خلاف شعار گردش نخبگان، دوباره سروکله کسانی مثل دکتر مرندی در وزارت بهداشت پیدا شود هرچند که کارنامه ای موفق داشته باشند در گذشته، دوست نداریم سروکله کسانی دیگر مثل همشهری بنده دکتر سید کاظم اکرمی به عنوان وزیر آموزش و پرورش پیدا شود که جمود فکری دارند. این آدمها اگر از پارکینگ و حیاط خلوت نظام دوباره برگردند - که در توانایی و خلوص نیتشان نسبت به تیم احمدی نژاد شک ندارم - ما برمیگردیم به دهه شصت، گیرم که رییس جمهورمان کمی به​روز شده باشد. ما به نیروهای جوان نیازمندیم، حتی کسانی مانند دور​وبری​های محسن رضایی به نظرم بهتر از آن قهرمانان فسیل شده دوران جنگ هستند دیگران که جای خود دارند. (در پرانتز بگویم، دولت فدرالی، اتاقهای فکر، کابینه در سایه و ... ایده​های خوب و صددرصد عملی بود که از طرف رضایی مطرح شد، امیدوارم رییس جمهور آینده از کنار اینها به آسانی نگذرد)

رای من با وجود کاریزما نداشتن شیخ اصلاحات و منش خاص بی​قاعده، کودکانه و روستایی او (بدون توهین به روستاییان)، در دور اول به کروبی خواهد بود به خاطر شفافیت خودش و مدرن​تر و همه​جانبه​تر بودن برنامه​هایش( با توجه به دغدغه های توسعه سیاسی ولو معتدل و واقع​بینانه)، در عین اینکه این رای را پیش از این از زاویه رای استراتژیک میدیدم اما اکنون به این نتیجه رسیده ام که برنامه کروبی نسبتاً برنامه​ای سودمندتر خواهد بود. این به معنی طرد و نفی نقاط قوت برنامه های میرحسین و جنبه مثبت موج​سازی او نیست. شک ندارم که کروبی امکان پیروزی و رفتن به دور دوم را ندارد، شک ندارم که میرحسین برآمده از کار حزبی است و بیشتر اصلاح طلبان در اردوی او هستند و امیدوارم که میرحسین موفق شود.

رای دادن من به کروبی همراه است با حمایت از کروبی و موسوی همزمان. از رای آوردن موسوی هم در دور اول واقع بینانه خوشحال خواهم شد و امیدوارم صدای ما به گوش​ او برسد. رایم به کروبی را دهن​کجی به موج سبز نمیدانم، رایم را فرصتی نخواهم کرد که هر روز از این به بعد یقه میرحسین را در صورت پیروزی بگیرم. رای دادن استراتژیک (کروبی در دور اول و موسوی در دور دوم در صورت راهیابی قریب به یقین او به دور دوم) را هم همچنان به دوستان تحریمی سابق، فعالان حقوق بشری و هواداران توسعه سیاسی با درنظر گرفتن دغدغه های دوستانی مانند حامد قدوسی عزیز - که در نوشته ای جداگانه به آن خواهم پرداخت - توصیه میکنم و خوشحال هستم که دوستان دیگری مانند نیما نامداری خودشان به همین نتیجه رسیده​اند و احتمالاً دوستانی مانند مهدی جامی هم آن را جالب توجه یافته​اند. خوشحال هستم که دوستانی تحریمی دارند به شرکت در انتخابات و خلاصی از شر رییس دولت فعلی و تفکر فکری در نظام اجرایی، می​پیوندند. پیوستن همه ما به این جریان از چند ماه پیش تا امروز یعنی پیوستن به واقع​بینی، اعتدال و پیگیری فعال مطالبات منطقی​مان از امروز تا چهارسال آینده، اسیر جوسازی و فضای هیجانی نشویم. اگر روز جمعه هم باختیم، ما در دراز مدت پیروزیم. در این هیچ شکی ندارم.

در پایان: هنوز امیدوارم موسوی یک گام مهم به جلو و حرکت به سمت ائتلاف بردارد و از خیابانی کردن بیشتر فضا هم بپرهیزد. هرچند همین چند روز عدم درگیری بین هواداران، خودش نشان می دهد که جامعه ما در حال حرکت به سمت بلوغ سیاسی است و این اتفاق خجسته​ای است.

در حاشیه: در مورد رای دادن استراتژیک مفصل نوشته​ام اما باز به آن خواهم افزود. مرخصی کاری خودم را جلو انداخته​ام که همین کارها را بکنم! این انتخابات بشدت داغ و نفس​گیر شده از نظر حجم تولیدات نوشتاری، خبری و رسانه​ای.

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Saturday, June 06, 2009


زنگ آهنگ و موسیقی (۲)

قسمتی از موسیقی متن فیلم Z اثر بیادماندنی کوستا گاوراس را، که کار دیگری است از میکیس تئودوراکیس و از یوتیوب پیدایش کرده​ام اینجا لینک میدهم. موسیقی اول (تا دقیقه دوم) از همه مشهورتر است. راجع به فیلم هم اینجا بخوانید.

Labels: , ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Wednesday, June 03, 2009


حاشیه​های مناظره میرحسین و احمدی​نژاد

الف) میرحسین آماده نبود نه از نظر انسجام فکری نه از نظر کلامی (فقط چند سرتیتر را نوشته بود)، مرتب هم میخواست حرف خود را درست کند و روان حرف نمیزد و نطقش پردست انداز بود. اساساً موسوی در هر دو جمله یکبار میگوید "باصطلاح" و هرسه جمله یکبار میگوید "چیز". واضحاً این​ ریزه​کاریها در مناظره مهم است. به تشبیه، کار مناظره هم مانند گلف است هم شنا هم تیراندازی هم شطرنج، موسوی فقط آخری را داشت و آخر سر هم مانده بود با کاغذهای خود چکار کند.

ب) ميرحسين انرژی نداشت، نفس نفس ميزد و حرفهايش را ميجويد. کند و آهسته حرف میزد. سرعت در اینجا هم مهم است و در زمان محدود میشود حجم اطلاعات بیشتری داد و موضوعات بیشتری را به چالش کشید. میرحسین فارغ از کندی و عدم تاکید روی کلمات و عبارات مهم، حرفهای خوب خود را هم جویده جویده میزد و نصف نیمه رها میکرد. میرحسین پیر شده است و صرفنظر از دگم بودنش، آدمی باشخصیت و خواستنی است و به گمانم از خاتمی هم جذابیت بیشتری دارد، اما در حرف زدن و نطاقیت ضعیف و منق منق کردنهایش، واقعاً اعصاب آدم را خرد میکند. لهجه شیرین ترکی​اش خوب است (ترکها و آذری​های دلاور تاج سر بنده هستند، نیایند در این وبلاگ را از جا بکنند حالا، بنده خودم هم یک رگ ترکی قراگوزلو از سمت مادربزرگ مادرم دارم) اما واقعاً گمان کنم لهجه​اش غلیظتر شده نسبت به بیست سال قبل و مثلاً "خصوصی​سازی" را نمیتواند درست ادا کند. این چیزها مهم هستند به خصوص که گوینده هی بخواهد به عقب برگردد و تلفظ ها را درست کند!

پ) میر خوش​اخلاق، جوابهای احمدی نژاد وقيح و دروغگو و بی​هویت را درست نداد، چون درست يادداشت برنميداشت. چندين مورد بود که میتوانست با دو سه جمله، جواب هرکدام از موارد را بدهد. چند مثال: در مورد خانمی که سوار اتوبوس شد باید حتماً جواب میداد که او هنرپیشه نبود و این فقط​ ده ثانیه زمان میبرد. در مورد تماس تلفنی نمایندگان متحصن با کنگره آمریکا که مرغ پخته را هم به خنده وامیداشت، میرحسین باید جواب میداد که چطور چنین چیزی امکان​پذیر است و بعد میگفت چه ربطی به او دارد؟ در مورد سیاست خارجی باید حتماً دست به ضد حمله میزد و اشاره به دروغگویی احمدی نژاد به غم انگیز بودن عدم استقبال شیراک از خاتمی می​گفت، باید به اینکه گفت به محصولی گفتم: "بذار کنار و پاشو بیا در دولت"، می گفت چه چیزی را باید کنار بگذارد و آیا محصولی ثروت خود را بخشیده؟ میرحسین وارد جزییات نشد حال اینکه بدون اینکه وارد دامهایی که احمدی نژاد برایش پهن کرده بود بشود، باید در جاهایی جواب مناسب را میداد و موی دماغ احمدی نژاد میشد، میرحسین می توانست به راحتی بگوید آقای احمدی نژاد از این حجم عظیم انتقاد علیه شما که میگویید لیست کرده اید و تیتروار آورده​اید اگر ده درصدش هم درست باشد وای بر شما! متاسفانه میرحسین با جنتلمن بازی و حواس پرتی در جواب دادن، فرصت های زیادی را از دست داد.

ت) میرحسین از روی شرم با احمدی نژاد غیر از زمانی که در بخش پایانی ناراحت شد و بهش گفت چرا تهمت میزنی و ما مسلمان هستیم، هیچگاه با احمدی نژاد چشم در چشم نشد و در مقابل احمدی نژاد با پررویی مرتب به او حمله مستقیم کرد و گفت که من دلم برای شما میسوزد. چشم در چشم شدن میرحسین لازم بود و باید زودتر از این انجام میشد. میرحسین تحت تاثیر جوسازی اولیه احمدی نژاد قرار گرفته بود که او در موضع مظلومیت است و بهش از همه طرف حمله شده است و شاید برای همین بهش حملات درست حسابی شخصی برای نشان دادن اینکه دروغگوست، نکرد. میرحسین میتوانست ازش بخواهد که موارد و آمارش را در مورد اقتصاد که ادعا میکند، نشان بدهد -هرچند شک دارم خود میرحسین آمادگی داشت که جواب آمار را با آمار بدهد- متاسفانه آمارهای اقتصادی در این ماجرا (پاشنه آشیل احمدی نژاد) مورد بحث قرار نگرفت غیر از اشاره به تورم بیست و پنج درصدی و بحث ۵/۲ برابر شدن حجم نقدینگی.

مردم ساده دل جاهای دورو نزدیک، در عین دوست داشتن حقانیت و مظلومیت، برایشان سفت و سخت بودن و نطاق بودن هم مهم است. ما پیش زمینه داریم در موضوعات و وقتی میرحسین اشاره ای نصف و نیمه به موضوعی میکند تا ته خط را میدانیم و بر این اشاره او درود میفرستیم، اما دیگران ممکن است خبر نداشته باشند یا فراموششان شده باشد و در عین حال شل بودن و کندی میرحسین نشان دیگری میشود از ناآماده بودنش و باعث تاسف است که اعضای تیم او درست کار نکرده بودند و مناظره را مانند خودش (درست برخلاف حریف) جدی نگرفته بودند.

کاری که می توانند بکنند به بیانیه دادن ها و تاکیدات روی دروغ های احمدی نژاد ادامه بدهند و از کلی گویی پرهیز کنند. انتقاد از سیاستهای غلط احمدی نژاد به جای خود، هرکدام از این موارد دروغ و تهمت و افترا همه قابل پیگرد و پیگیری هستند (حتی اشاره به اینکه آوردن اسم دیگران و تهمت زدن به آنها کاملاً غیر قانونی و خلاف قواعد خود مناظره است که در ابتدای تیتراژ تلویزیونی آن هم تکرار میشود!)، کمپین و مناظره یعنی همین و باید روی این چیزها مانور داد و حسابی سروصدا کرد. خیلی از موارد باید پرورده شده و بدست تیم کروبی و حتی رضایی برسند تا از فرصتی که کروبی و رضایی دارند درست استفاده شود. حال که احمدی​نژاد دارد از بازی سه نفر به یک نفر استفاده می​کند در جهت مظلوم نمایی، چرا نباید از ظرفیتهای پنهان این بازی استفاده کرد؟!

در کل مناظره را در مناطق دورافتاده و کسانی که دنبال پیداکردن دزد و مفسد اقتصادی هستند، به سود احمدی​نژاد ارزیابی میکنم (البته امکان ضدحمله هم برای اصلاح​طلبان هست و به این شیاد نباید امان داد و رحم کرد) در عین حال در طبقه متوسط و خصوصاً کسانی که مردد به رای دادن هستند، یک حرکتی جدی راه خواهد انداخت که دعوا اینبار جدی است و کار همانطور که می​بینیم دیگر دارد به جاهای باریکی در داخل نظام میکشد، به گمانم این مناظره خیلی روشن کرد که دعوا برسر چگونگی ادامه کار در تعامل با غرب و نحوه ادامه حیات جمهوری اسلامی است و ماجرای تورم و بیکاری و حتی مفاسد اقتصادی در اولویتهای بعدی هستند، حرفهایی که مطرح شد در سی سال حیات جمهوری اسلامی بی​سابقه بوده است.

Labels: ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Tuesday, June 02, 2009


زنگ آهنگ و موسیقی

در راستای تقويت روحيه (!) دوستان در پیگیری فعالانه کمپین، موسيقی متن فيلم "حکومت نظامی" به کارگردانی کوستا گاوراس، اثری زيبا از استاد ميکيس تئودوراکيس تقديم ميشود:
(پیوند)

Labels: , ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________