<$BlogRSDUrl$>

پارسانوشت

بلاگ یا رسانه "پارسا صائبی" در مورد سیاست، اجتماع، فرهنگ، علم و تکنیک و گهگاه موضوعات مورد علاقه دیگر

توضیحات نو


دوستان لطفاً بنده را از منتشر كردن كامنت با نامهای ناشناخته (بی‌نام یا ناشناس و ...) یا بدون ارجاع به یك ایمیل واقعی معذور بدارید. واقعاً كامنتهای این چنینی را صرفنظر از اینكه چه نوشته باشند و محبت و لطفشان شامل حال بنده هم شده باشد، منتشر نخواهم كرد و اساساً نخوانده پاك خواهم كرد. گفتم كه گاه دوستان دور و نزدیك اهل رودربایستی نباشند، صادقانه بیایند حرفشان را هرچه كه هست بزنند و هر انتقاد و اعتراضی هم دارند شخصاً لطف كنند مطرح كنند و با هم گفتگو كنیم. خوب اشتباه و ایراد هم حتماً دارم و خواهم پذیرفت، ممنونتان هم خواهم شد. دیگرانی هم كه ممكن است حقوق بگیر جایی باشند وقت خودشان را پای كامنت‌گیر وبلاگ بنده حقیر تلف نكنند كه كامنت آنها را همانطور كه در بالا عرض شد، نخوانده پاك خواهم كرد و تحت هیچ شرایطی كامنت از فرد بی‌نام و ناشناس و بدون ارائه ایمیل واقعی منتشر نخواهم كرد. در غیر این صورت اگر هر نوع انتقاد و نقد تندی هم به نوشته بنده یا اساساً خود بنده و عقایدم و نه شخص سوم داشته باشید، تنها كافی است نام خودتان یا یك ایمیل واقعی از خود را مشخص كنید و بلادرنگ نظرتان را منتشر خواهم كرد.

 


بلاگ​چرخان


بلاگ چرخان حاوی وبلاگهایی است که میخوانم یا به پارسانوشت لینک داده​اند (یا هردو):

 

 

آرشيو

 

04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 07/01/2005 - 08/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005 09/01/2005 - 10/01/2005 10/01/2005 - 11/01/2005 11/01/2005 - 12/01/2005 12/01/2005 - 01/01/2006 01/01/2006 - 02/01/2006 02/01/2006 - 03/01/2006 03/01/2006 - 04/01/2006 04/01/2006 - 05/01/2006 05/01/2006 - 06/01/2006 06/01/2006 - 07/01/2006 07/01/2006 - 08/01/2006 08/01/2006 - 09/01/2006 09/01/2006 - 10/01/2006 10/01/2006 - 11/01/2006 11/01/2006 - 12/01/2006 12/01/2006 - 01/01/2007 01/01/2007 - 02/01/2007 02/01/2007 - 03/01/2007 03/01/2007 - 04/01/2007 04/01/2007 - 05/01/2007 05/01/2007 - 06/01/2007 06/01/2007 - 07/01/2007 07/01/2007 - 08/01/2007 08/01/2007 - 09/01/2007 08/01/2008 - 09/01/2008 09/01/2008 - 10/01/2008 10/01/2008 - 11/01/2008 11/01/2008 - 12/01/2008 12/01/2008 - 01/01/2009 01/01/2009 - 02/01/2009 02/01/2009 - 03/01/2009 03/01/2009 - 04/01/2009 04/01/2009 - 05/01/2009 05/01/2009 - 06/01/2009 06/01/2009 - 07/01/2009 07/01/2009 - 08/01/2009 08/01/2009 - 09/01/2009 09/01/2009 - 10/01/2009 10/01/2009 - 11/01/2009 11/01/2009 - 12/01/2009 12/01/2009 - 01/01/2010 01/01/2010 - 02/01/2010 02/01/2010 - 03/01/2010 03/01/2010 - 04/01/2010 04/01/2010 - 05/01/2010 05/01/2010 - 06/01/2010 06/01/2010 - 07/01/2010 07/01/2010 - 08/01/2010 08/01/2010 - 09/01/2010 09/01/2010 - 10/01/2010 10/01/2010 - 11/01/2010 11/01/2010 - 12/01/2010 12/01/2010 - 01/01/2011 02/01/2011 - 03/01/2011 03/01/2011 - 04/01/2011 04/01/2011 - 05/01/2011 05/01/2011 - 06/01/2011 06/01/2011 - 07/01/2011 07/01/2011 - 08/01/2011 09/01/2011 - 10/01/2011 10/01/2011 - 11/01/2011 11/01/2011 - 12/01/2011 12/01/2011 - 01/01/2012 01/01/2012 - 02/01/2012 02/01/2012 - 03/01/2012 03/01/2012 - 04/01/2012 04/01/2012 - 05/01/2012 05/01/2012 - 06/01/2012 07/01/2012 - 08/01/2012 08/01/2012 - 09/01/2012 09/01/2012 - 10/01/2012 11/01/2012 - 12/01/2012 12/01/2012 - 01/01/2013 01/01/2013 - 02/01/2013 02/01/2013 - 03/01/2013 03/01/2013 - 04/01/2013 05/01/2013 - 06/01/2013 06/01/2013 - 07/01/2013 09/01/2013 - 10/01/2013

 


آرشیو فانوس قدیم
آرشیو فانوس نو

ParsaSaebi[at]Yahoo.co.uk

© استفاده از مطالب اين وبلاگ با دادن لینک و ارجاع به نوشته، بلامانع است



 

Wednesday, September 29, 2010


خانم غزل امید و حضور در ضیافت شام احمدی‌نژاد در نیویورك

چندی پیش یكی از دوستان كه شاید مایل نباشد اسمش را بیاورم خبری آورد كه یكی از خانمهایی كه در فیلم ضیافت شام احمدی نژاد دیده شده است كسی نیست جز غزل امید، نویسنده كتاب "زندگی در جهنم" از فعالان حقوق بشری و تند اپوزیسیونی كه با رسانه‌هایی مانند فاكس نیوز مصاحبه كرده بود و در انجمن برادری با اسراییل سخنرانی كرده بود. این موجب حیرت و بهت خیلی ها شده بود بطوریكه با اینكه تقریباً به قطعیت رسیده بودیم كه این دو چهره در فیلمها هر دو مربوط به یك نفر یعنی غزل امید هستند، اما باز دوستانی در این ماجرا تشكیك می‌كردند.

در این مورد می توانید به سایت ایشان و صفحه شخصی ایشان بروید و همچنین اطلاعات بیشتر را در این زمینه از اینجا بگیرید

امروز اتفاقی پیش آمد كه در كنار تمام شواهد و مدارك قبلی، به قطعیت تمام و كامل میشود گفت كه آن خانم همان خانم غزل امید بوده است.

امروز اتفاقی در صفحه فیس بوك دكتر محمد تاج‌دولتی از روزنامه نگاران مقیم تورنتو دیدم كه خانم غزل امید كامنتی گذاشته است. چك كردم و متوجه شدم كه خود ایشان هستند. بلافاصله كامنتی بدین شرح برایشان نوشتم و محترمانه از ایشان سوال كردم كه:

"با عرض معذرت از آقای محمد تاج‌دولتی كه در صفحه ایشان مینویسم و سوالی از خانم امید میپرسم كه نامرتبط با موضوع است.

خانم غزل امید محترم،
این سوالی است كه برای خیلی ها مطرح شده است و چون شما را اتفاقی اینجا یافتم اجازه بدهید كه مستقیماً خیلی صادقانه و با اجازه از خودتان بپرسم در همین جمع.

میتوانم از شما بپرسم كه شما بر اساس كدام منطق و تحلیل بعد از آنهمه مخالفت با جمهوری اسلامی، هفته پیش در مهمانی شام احمدی نژاد و همراهان در نیویورك شركت كردید و آن حرفها را زدید كه در صداوسیما هم پخش شد؟ ‌

پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگزارم"

ایشان جوابی در فیسبوك برایم نوشتند و بعد پشیمان شدند و آنرا پاك كردند بلكه رفتند و كامنت قبلی خودشان را هم كه بوسیله آن اتفاقی ایشان را پیدا كرده بودم، پاك كردند. در جواب دوباره پای صفحه محمد تاج‌دولتی نوشتم:

"دوستان عزیز حتماً شما هم متوجه شدید كه خانم غزل امید كامنتی در جواب بنده دادند و بعد هم پشیمان شدند و آن كامنت و حتی كامنت قبلی خودشان را در جواب به نوشته آقای تاج دولتی برداشتند، گویی كه اساساً كسی به نام غزل امید اینجا نبوده است! غافل از اینكه این كامنت و همینطور كامنت قبلی ایشان در ایمیلهای ما و آقای تاج دولتی منعكس شده است. ایشان به عبارت دیگر در جواب یك سوال ساده و محترمانه بنده چنین جواب دادند:

Do I know you? Have you ever provided me with anything that I need to answer your question. Do I owe you any money that I am not aware of?

You have no right to ask me questions about things I do or I don't. I have my reasons, and non of it is your concerns

جهت اطلاع خانم امید، بنده یك وبلاگ‌نویس هستم و دست كم بلاگرهای قدیمی بنده را میشناسند. خرده برده‌ای هم با سیستم اطلاعاتی هیچ كشوری ندارم. حسابم هم پاك پاك است.

فیلمهای جیغ و داد اپوزیسیونی خانم غزل امید و كتابهای ایشان موجود است و یك نمونه ذیلاً آمده است. در عصر حجر هم زندگی نمیكنیم. عصر عصر اطلاعات است و شهروند روزنامه‌نگاری بالاخره راه خودش را دارد پیدا میكند. باری خانم امید از آن موضع اپوزیسیونی در حد كمونیست كارگری (از نظر شدت و تندی) و دوستی با تندروهای جمهوری خواه و محافل هوادار اسراییل و آن كتاب آنچنانی و پراز آتش و دود، نمیدانم چه شد كه در ضیافت شام دكتر احمدی نژاد در نیویورك حاضر شدند. البته كاملاً مشخص بود كه وقتی دوربین صداوسیما را دیدند همانجا هول كردند و فكرش را نمیكردند كه ممكن است چند تا از دوستان در یك كار كاملاً اتفاقی تیمی رد او را بگیرند و پیدایش كنند. ایشان در این فیلم فرمودند: "شما نمیدونید چی دارید، اگه قدرش رو میداشتید ... من خاك ایران رو ببینم، خاكش رو میبوسم..."

خانم غزل امید، شما هر تصمیمی كه گرفته اید محترم است. مواضع سیاسی شما هم اگر یكشبه صدوهشتاد درجه عوض نشود باز محترم است. اما هر تصمیمی سیاسی در حوزه عمومی اتفاق می‌افتد و منافع و عواقبی دارد. در این مورد، عاقبتش هم چیزی نیست جز اینكه بگوییم دانستن حق مردم است. شما به محض اینكه با پول پابلیك پول نفت و مالیات مردم ایران تشریف میبرید چلوكباب سلطانی و ولایی در حضور دكتر احمدی نژاد نوش جان میفرمایید باید به پابلیك هم جواب بدهید. این قاعده بازی دموكراتیك است. شما نمیتوانید هردم به یك مزاج باشید و هردم یك موضع سیاسی ضدونقیض داشته باشید و از همه طرف بهره مند شوید و هم جمهوری اسلامی را بكوبید و با اسراییل باشید و هم سرمیز شام برای كسی كه اسراییل را میخواهد بكوبد و نابود كند، برای كسی كه به قول خودتان خون همه مردم ایران را در شیشه كرده است، كف بزنید. بعد هم بگویید به كسی مربوط نیست! باید به پابلیك و رسانه ها پاسخگو باشید. این قاعده بازی را نه بنده نوشته ام نه آقای تاج دولتی نوشته است نه سیدعلی خامنه ای، نه بوش نه اوباما نه دكتر مورد علاقه شما.

دانستن حق مردم است خانم امید. اینجاست كه به حكم وظیفه اخلاقی، چون دوستان از بنده میپرسیدند كه ماجرایی چنین حیرت برانگیز چطور امكان‌پذیر است، و به نحوی كاملاً اتفاقی شما را اینجا پیدا كردم و جواب خودم را گرفتم، مجبور به روشنگری هستم و گزارشی از آنچه كه پیش آمد در وبلاگ خود منتشر خواهم كرد و همچنان منتظر هستم كه شما در این زمینه اگر جوابی دارید، لطف كنید و بیان بفرمایید كه بلافاصله منتشر خواهم كرد. با تشكر از شما. ضمناً بنده نسبت میان شما و آقای تاج دولتی را نمیدانم و باز هم در این مورد از محمد آقا و دوستان این جمع كه شاهد بودند چه شد و چه پیش آمد، عذرخواهی میكنم، به هرحال بنده جواب خودم را گرفتم، امیدوارم كه اگر توضیحی دارید به مردم و خوانندگان كتابتان بدهید. پرسیدن حق هر ایرانی است و نیازی نیست كه آدمها شما را بشناسند تا از شما سوال كنند خانم امید. كاری كه شما كردید، حیرت برانگیز و بسیار باعث‌تاسف است.

فیلم ضیافت شام:
http://www.youtube.com/watch?v=nXDU7Vrfjfk

یكی از فیلمهای خانم امید در مصاحبه با فاكس نیوز:
http://www.youtube.com/watch?v=eQRQY9SUHFg

سایت یك بابای اصولگرا كه اونها هم از حضور خانم امید در ضیافت شام انتقاد دارند (برای پیدا كردن اینها نیازی به اطلاعاتی بودن و ارتباط داشتن با یاران سعید امامی نیست، گوگل خوشبختانه این مشكل را یك جستجوی ساده حل كرده است):
http://elders.mihanblog.com/post/707

(پایان كامنت در فیس بوك)

جالب است بدانید كه هم اكنون متوجه شدم خانم غزل امید دوستی فیس‌بوكی خودش را با آقای تاج‌دولتی هم ملغی كرده است تا مثلاً هیچ ردی از خودش به جا نگذاشته باشد!

باری واقعاً برای ایشان بابت چنین حضوری شماتت‌بار در ضیافت دولت كودتا و نیز فرار از پاسخگویی متاسف هستم و امیدوارم كه ایشان شجاعت پاسخگویی نه به كسی مثل بنده بلكه به مردم ایران را روزی پیدا كند.

در چنین مواردی دشمنی شخصی هم با كسی ندارم، حتماً باید به وظیفه شهروندی و اخلاقی خود عمل كنیم و همگی باید به عموم مردم جوابگو باشیم.


پی‌نوشت: آقای دكتر تاج‌دولتی یادداشتی در این مورد در صفحه فیسبوك خود آورده اند كه حتماً به جهت روشنتر شدن موضوع و رفع سوتفاهم احتمالی در ذهن خوانندگان آنرا به همراه توضیح تكمیلی خودم اینجا می‌آورم:

پارسا صائبی گرامی

صریح و روشن و ساده و قاطع اینکه بنده هیچ نسبتی با خانم غزل امید ندارم. این برای آسودگی خیال شما. همه ما در صفحات فیس بوکی خودمان افرادی را پذیرفته و می‌پذیریم که با برخی دوست هستیم، برخی را می‌شناسیم و بسیاری را هم نه.خانم ...غزل امید را هم بنده هرگز ندیده‌ام و با فعالیت‌هایشان هم، آنگونه که شما آشنا هستید، آشنا نبوده و نیستم. اعتقادات سیاسی و غیر سیاسی ایشان هم، مثل خود شما، و دیگر دوستان و آشنایان هیچ ربطی به بنده ندارد. ازکسی هم دعوت نکردم راجع به لینک خبر "شلواری" که پست کردم نظری بدهد‌

اینکه شما از این صفحه استفاده کرده‌اید تا در مورد مشارکت خانم غزل امید در میهمانی آقای احمدی نژاد روشنگری کنید هم از نظر من ایرادی ندارد. به اعتقاد من بخشی از کاربرد شبکه فیس بوک هم اطلاع رسانی و روشنگری صادقانه و مفید است
واقعیت اینکه بنده هم از چند روز پیش خبر مربوط به آن میهمانی کذا را شنیده و دیده‌ام و حتی چند روز پیش با یکی از دوستان مشترک خودم و شما راجع به این موضوع صحبت کردیم و این سئوال برای هردو ما بود که اولا آیا خانمی که در آن میهمانی با تلویزیون ایران صحبت می‌کند شبیه خانم غزل امید هست یا خود ایشان است؟ و اگر ایشان نبوده چرا تکذیب نمی‌کند.

خود من هم معتقدم که فعالان سیاسی اجتماعی باید نهایت شفافیت را در اعمالشان رعایت کنند و با شهامت مسئولیت رفتارها و اعتقادات سیاسی‌ گذشته و حال و یا تغییرات و چرخش‌های سیاسی عقیدتی‌شان را بپذیرند

حال که ناخواسته ماجرای شرکت خانم غزل امید در میهمانی آقای احمدی نژاد به این صفحه کشیده شده و به گمانم برای نخستین بار خانم غزل امید واکنش نشان داده‌اند و شرکت‌شان در آن میهمانی را تکذیب نکرده‌اند بهتر است پی‌گیر ماجرا بود تا شاید اندکی یاد بگیریم که هم مسئولیت رفتارهای سیاسی اجتماعی‌مان را بپذیریم و به دوران طلایی "شترسواری دولا دولا" پایان دهیم و هم اندکی روحیه "دایی جان ناپلئونی"مان را کاهش دهیم که مدام فکر کنیم چه کسی با چه کسی چه نسبتی دارد یا ندارد

با ارادت،


* * *
این هم توضیح تكمیلی من:


آقای تاج‌دولتی عزیز،

خیلی سپاسگزارم از توضیحات شما. فقط یك نكته عرض كنم جهت رفع سوتفاهم احتمالی. قصد من این نبود كه ربط و ارتباط سركار را از نظر عقیدتی یا هم مسلكی بودن با خانم امید پیدا كنم، احتمال دادم كه ممكن است ایشان از بستگان یا دوستان شما باشند، كه اگر هم بودند جای هیچ نگرانی نبود، به جهت رعایت ادب عذرخواهی كردم كه اگر از دوستان یا بستگان مشترك كسانی اینجا را میخوانند از جهت رعایت دوستی و روابط انسانی، از این بابت احیاناً و احتیاطاً كمتر موجب آزردگی شما و دوستان شده باشم. از این زاویه از شما نام بردم و عذرخواهی كردم. ضمن اینكه به هرحال بابت اینكه كامنت اولیه بنده یا همان سوال از خانم امید، بی ربط با موضوع بود هم عذرخواهی كردم و باز هم عذرخواهی میكنم. به هر حال اگر مستقیماً به خانم امید ایمیل میزدم، مطمئناً جوابی از سمت ایشان نمیآمد. به هر حال بسیار ممنون كه این كامنتها را حفظ كردید كه نشان از روحیه حرفه‌ای شما در حمایت از روشنگری و اطلاع رسانی دارد. بالاخره این مطلب جالب كه شما به اشتراك گذاشته بودید "لغو ممنوعیت پوشیدن شلوار برای خانمهای پاریس‌نشین بعد از دویست و ده سال"، در كار جنبش دموكراسی‌خواهی ما هم مثمر ثمر بود :-)) و خودش ناخواسته سوژه ای شد برای بررسی بیشتر رسانه‌ای كه یك كار جمعی جالب در وصل شدن شبكه های اجتماعی با وبلاگها بود! با اجازه، نوشته شما و خود را برای روشن شدن بیشتر مخاطبین و رفع سوتفاهم احتمالی در ذهن مخاطبان، در وبلاگ خود كپی میكنم. باز هم سپاس. خوش و خرم باشید.

پیوندهای مرتبط:
بازتاب در بالاترین (*)
توضیحات بیشتر و جامع محمود فرجامی را از دست ندهید(*)

پی‌نوشت دو: دوست عزیز كریم پورحمزاوی، لطف كرده و در این مورد در وبلاگ انگلیسی خود نوشته است (*)، همانطور كه قبلاً هم اشاره شد، دعوایی شخصی با این خانم نداریم. اما روشنگری و مطالبه پاسخ را، پیگیری میكنیم.


Labels: , , , , ,

23 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Wednesday, September 22, 2010

محك درخشان

حسین درخشان كاری نكرده است كه مجازات شود، او بری است و كاملاً محق است كه آزاد شود و آزادانه اظهارنظر كند. حكم مجازات اعدام برای او حكمی كاملاً غیرعادلانه، ضداخلاقی و غیرانسانی است.

بنایی به دعوت كردن از دیگران به انجام كاری جمعی ولو یك اقدام هماهنگ برای حمایت از حق و حقوق شهروندی هودر ندارم. مشكلات زیاد هستند و بی‌حالی و دلسردی در دوران پساكودتا دارد همه جا را میگیرد. به هرحال دفاع از حقوق بشر و آزادی بیان اینجاهاست كه معنی میدهد، حسین هرچقدر هم كه با بی‌اخلاقی دیگران را آزار داده باشد یا عقایدش را بر حسب منافع شخصی خود عوض كرده باشد، حق و حقوقی دارد كه باید هم از او و هم از آن حق و حقوق بشری خصوصاً در زمینه آزادی بیان حمایت كامل و بدون قید و شرط كرد.

قصد ژست گرفتن هم ندارم. به هرحال هركس خودش میداند و اخلاقی كه برای خود و دیگران می پسندد و ارزشهایی واقعی كه بر اساس آنها زندگی میكند و دست به عمل میزند.





باری امیدوارم حسین درخشان هم هرچه زودتر به زندگی برگردد و سرحال و آزادانه بتواند بنویسد و حرفهای او را نقد كنیم و ببینیم چه میخواهد بگوید و حرف حسابش چیست و از او هم بیاموزیم.

Labels:

3 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Sunday, September 19, 2010


محمود و امان‌پور، هیلاری و اكبر و سپاه

شازده احمدی‌نژاد (معروف به آقای "راه انبیا") باز تشریف آوردند به نیویورك. باز هم زیر همه چیز زدند و با پررویی تمام دروغ پشت دروغ سرهم كردند. البته اینبار لحنش آشتی جویانه‌تر به نظر میرسید در مصاحبه با امانپور و شاید دنبال این است كه ببیند میشود مذاكره‌ای با مقامات آمریكایی انجام داد یا نه. حالا به این عشوه‌گری‌ها و سیاست‌بازیها فعلاً كاری ندارم. هیلاری در مصاحبه با ای‌بی‌سی امروز باز تاكید كرد كه ایران به سمت دخالت و حضور بیشتر نظامیان در سیاست، تجارت، اقتصاد دارد پیش میرود (همینطور كه ما خودمان بعینه می‌بینیم در جاهای دیگر هم مانند فرهنگ و ورزش و ... نیازی هم به كامنت هیلاری نبود برای فهم این موضوع مهم). این مساله دیگر جدیتر از این حرفهاست. البته آقای الف نون هم كه طبق معمول كار خودش را انجام داد و این سوال كریستین امانپور را با یك سوال بی ربط دیگر جواب داد. باز كاری به این كارها ندارم.

حرف این است كه كلینتون بالاخره چندماهی است از طریق كارشناسان وزارت خارجه، فهمیده كه سپاه پاسداران چطور همه جا را دارد قبضه میكند و مرتب در این مورد اظهارنظر میكند كه در سطح وزیر خارجه نشان میدهد موضوع واقعاً در دستگاه دیپلماسی آمریكا جدی است. در عجبم كه اكبر گنجی كه در مورد همه چیز از امام زمان تا بنی‌صدر و دادگاه جنایت علیه بشریت و كمیته حقیقت‌یاب و اتاق فكر و روشنفكری دینی و قرآن محمدی و مجاهدین و خمینی و توده‌ای‌ها و شریعتی و زبان خشونت و دهها موضوع جنجالی دیگر اظهار نظر كرده و میكند، هنوز در مورد سپاه پاسداران سكوت كرده است! شما هیچگاه چیزی از گنجی در مورد سپاه نمیخوانید. حكومت ایران هنوز "سلطانی" است و بس! پارسال اكتبر در ادمونتون از او شخصاً چنین سوالی را كردم در جواب دادن طفره رفت و موضوع را عوض كرد اما تلویحاً گفت كه اگر هم سپاهیان قدرتی داشته باشند، آن قدرت چندان در مقابل قدرت "سلطان" جدی نیست!

نمیدانم چرا گنجی موضوع به این مهمی را كنار گذاشته است الان دیگر به نقطه‌ای رسیده‌ایم كه وزارت خارجه آمریكا هم دارد چپ و راست فعالیت سپاه را در عرصه های مختلف رصد میكند، روشنفكر- اكتیویست-روزنامه‌نگار پرحرف و خوشفكر و پراز ایده و اندیشه ما اما در این میان خودش را زده به آن راه! حتی گنجی نمینویسد كه كسانی كه در مورد سپاه پاسداران اظهار نگرانی میكنند اشتباه دارند میكنند!! كاری كه به قول معروف خوراك گنجی قاعدتاً باید باشد! یعنی چیزی در باور عمومی روشنفكران و تحلیلگران سیاسی پیدا كند و نادرستی آنرا نشان بدهد. اما عملكرد او در این مورد و سكوت و چشم‌پوشی ایشان، حیرت برانگیز است!

كسی میداند اكبر گنجی چكار دارد میكند؟ باور كنید كه بدبین نیستم و او را هم مامور جمهوری اسلامی نمیدانم. اما واقعاً در حیرتم!

Labels:

4 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Tuesday, September 07, 2010


روز وبلاگ‌نویسی فارسی مبارك!

اول. چند روزی مسافرت بودم و امكان نوشتنم نبود وگرنه كه در این بحث عمومی به مناسبت هفته وبلاگنویسی بازهم بیشتر شركت میكردم.

دوم. وبلاگ‌نویسی فارسی اینك نه ساله شد. خوشحال باید بود كه خود سلمان جریری عزیز، اولین وبلاگ‌نویس فارسی، هم پا پیش نهاده و در این زمینه با تحلیل آماری دارد مینویسد.

سوم. این بلاگ‌سپهر مهندس هم دارد از جمله آقا مسعود گل، مهندس بودن این عزیز بیش از اینكه فنی بودن او را نشان بدهد، ضمن اینكه فردی فنی است، سیاسی بودن و تحلیلگر بودن او را نشان میدهد. حالا مسعود با لطف فراوان به قول معروف شرمنده‌ام كرده. بنده این وسط چه كاره بودم نمیدانم. سال گذشته كار و فعالیت زیاد كردم و خصوصاً از ماهها قبل از انتخابات فعال بودم. كارهای زیادی آدم میكند كه به هیچ نتیجه ای هم نمیرسد و پژواك مستقیمی هم شاید در كوتاه مدت جایی نداشته باشد، اما همین كه لطف و محبت یكی از دوستان را میبیند باور كنید كه خستگی از تن آدم بدر میرود. بی تعارف و بدون رودربایستی و ریاكاری واقعاً از این دوست عزیز اهل مطالعه و بی‌ریا (یعنی مهندس!) سپاسگزارم كه لطف دارد، برگشتنش به عرصه نوشتن در وبلاگ، كاری بوده كه اگر اندكی هم بنده در آن سهم داشته باشم به آن افتخار میكنم و همین دوستی و محبت فراوان او را نشان میدهد و آن را صادقانه ارج می‌نهم.

چهارم. در مورد قهر كردن هم باور كنید كه قهر نكرده‌ام و دیگر وقت و نا و توان قهر كردن را هم ندارم. برای كار كردن شرایطی باید مهیا شود، وقتی این شرایط نیست، كار گروه پیش نخواهد رفت و مفید هم نمیتوانم باشم. تلاشهایی هم كرده‌ام و نشده است. هر وقت بشود و دیگران لطف كنند كاری را راه بیندازند، اگر بشود واقعاً كاری كرد و آدمهای جدی، كار را شفاف مدون كرده باشند بنده هم در یك گوشه كوچك میتوانم كمكی بكنم و دنبال حاشیه سازی هم نیستم. به هر حال كدورت و دلخوری شخصی از كسی ندارم اما از نحوه كار جمعی تك تك ما ایرانیان از جمله خودم و جمیع مشكلات و تنگ‌نظری‌ها و خود رایی‌ها و جدی نگرفتن‌ها و سروقت نبودنهای ما ایرانیان و دشمنی دائمی و ابدی مان با برنامه‌ریزی و طراحی كار، ملول و ناامید هستم (دیگر اگر اجازه بدهید روضه علی اكبر را برای چندمین بار از اول نخوانم!)‌. اگر منفی بافی نخواهم بكنم امیدوارم كه ما ایرانیان كمی كارها را جدی بگیریم و اهل نظم و برنامه‌ریزی در عمل و هنگام كار باشیم و بخش عمده عشقی‌گری‌ها، احساسی‌گری و پیچیده فكر كردنها را دور بریزیم.

پنجم. امسال تعدادی از وبلاگ‌نویسان و دوستان، هركدام جداگانه پنج وبلاگ خوب را معرفی كردند، خوشحالم كه علی رغم گذشت زمانی طولانی، آنچه كه بنده حقیر سالها پیش در بلاگ‌سپهر میدیدم و پیشنهاد داده بودم (ده وبلاگ) و مناسب این فضای متكثر میدیدم بالاخره این ایده دارد با همت دیگران جا می‌افتد و كم كم به پیش میرود و جای كسی را هم تنگ نمیكند.

به هر حال وبلاگهای خوب آنقدر زیاد هستند كه این سنت معرفی ده وبلاگی كه در سال گذشته به آنها مراجعه كرده و ازشان استفاده برده‌ایم، از نظر تعداد وبلاگ از ده عدد هم شاید لازم باشد بیشتر شود. به هر حال دوستان به عدد پنج رسیده‌اند.

انتخاب پنج وبلاگی كه سال گذشته میخوانده‌ام كار بسیار سختی است اما معیار این است كه اگر ببینم هركدام از این وبلاگها در میان یك لیست به روز شده‌ند، اول و بدون فوت وقت به این وبلاگها سرمیزنم. هرچند كه همه تك‌تك نوشته‌هایشان را همیشه و بدقت نتوانم پی‌گیری كنم اما همیشه از این وبلاگها و نویسندگانشان می‌آموزم:

كمانگیر، آرش آبادپور
باران در دهان نیمه باز، محمود فرجامی
آزادنویس، همایون خیری
پنجره التهاب، آرش سیگارچی

چندین وبلاگ دیگر هم هستند كه میتوانند در این لیست باشند و انتخاب كردن از میان آنها كلاً كار سختی است. به هرحال وبلاگهای بسیار خوب و منتخب كم نیستند. این را لیستهای متنوع بلاگ‌نویسها نشان میدهند. با اجازه بدون اینكه بخواهم نانی قرض دهم و تعارف داشته باشم، به احترام بقیه وبلاگهای خوب، جای انتخاب پنجم را خالی بگذارم.

باری، روز وبلاگ‌نویسی فارسی مبارك!
سال خوب و پرباری توام با مطالعه متون جدی‌تر چه خارج از فضای نت چه در درون آن و فرصت داشتن برای آموختن و آموزاندن به دیگران برای همه وبلاگ‌نویسان عزیز آرزومندم.

Labels: , ,

5 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Friday, September 03, 2010


نگاهی به بلاگ‌سپهر در هفته وبلاگ‌نویسی (۲)

چند روزی امكان نوشتن ندارم و متاسفانه مجبورم خیلی سریع به این مطلب اشاره كنم تا وقتی كه برگردم در مورد وبلاگ و وبلاگنویسی باز هم توفیقی دست داد، بنویسم.

برای شناخت بهتر وبلاگها و سپهر وبلاگی كه انبوهی از گونه ها و انواع وبلاگها را شامل میشود باید بتوانیم آنها را طبقه‌بندی كنیم. مشكلات كار شناخت بلاگ‌سپهر از جایی شروع میشود كه میخواهیم وبلاگها را طبقه بندی كنیم و این مشكل تا آخر با ما خواهد بود.

مساله در ابتدا ساده به نظر میرسد و واقعاً در مواردی هم چنین است. اما واقعیت این است كه طبقه بندی كردن وبلاگها و اینكه گاهی یك وبلاگ در سه یا چهار طبقه میتواند قرار داده شود و یا بصورت پویا طبقه خود را عوض میكند، مشكل ساز خواهد بود. معیارهای طبقه بندی ها هم بشدت ابهام آلود و غیرشفاف هستند. آیا باید طبقه‌بندی را كنار گذاشت؟

مثال: وبلاگ‌نویسی میتواند سیاسی‌نویس باشد اما در حوزه هنر و فیلم هم كار كند، همزمان میتواند كم كم وارد حوزه عاشقانه نویسی هم شود چون مثلاً صاحب وبلاگ در یك تجربه عمیق و ناب عاشقانه شكست خورده است. تكلیف كسی كه دارد در مورد وبلاگها تحقیق میكند، چیست؟

این یك مثال ساده و دم دستی بود برای باز كردن مطلب، كه سرفرصت آنها را باز خواهم كرد.

در حاشیه این بحثها: یك رویكرد میتواند كاملاً ایرانی و همراه با بی‌مبالاتی و بی‌خیالی باشد كه: حال كه چی و این به چه دردی میخورد؟ یا مثلاً اینكه بیاییم و دیگران را مسخره كنیم كه باز یكی بیكار و دلخوش پیدا شد. خوب شاید همین رویكرد است كه كشور و جامعه ما را به این روز سیاه نشانده است. بیخیالی و خوشباشی تكریم و تجلیل شده و تلاش كردن و جدی گرفتن تقبیح و تحقیر.

بنده باز میگویم، ادعایی در زمینه كار وبلاگها و شناخت آنها ندارم، حرفهای آكادمیك و تخصصی هم در این زمینه بلد نیستم. جایی هم پیدا نكرده‌ام، اگر كسی میشناسد، لطف كند بگوید كه بخوانم و استفاده ببرم. اگر كسی خودش را بی‌نیاز از این نوشته‌ها میبیند، خوب خوش به حالش. در وقتش صرفه‌جویی كرده است. اما اگر احساس میكند كه میشود در این زمینه ها كار كرد خوب بیاید و كار كند و كمك كند به پیشبرد بحث.

Labels: ,

2 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Wednesday, September 01, 2010


نگاهی به بلاگ‌سپهر در هفته وبلاگ‌نویسی (۱)

اشاره: از طریق صفحه همخوان مهدی جامی دریافتم كه دوست وبلاگ‌نویس محمد معینی در "راز سر‌به‌مهر" اشاره كرده است كه ما بین روز جهانی وبلاگ‌نویسی و روز وبلاگ‌نویسی فارسی را كه یك هفته است، هفته وبلاگ‌نویسی بنامیم. پیشنهاد خوبی است كه امیدوارم فرصتی باشد برای اینكه بیشتر و بیشتر وبلاگنویسی را بشناسیم. خوشبختانه روز وبلاگ‌نویسی فارسی (شانزدهم شهریور) كه به پیشنهاد بنده و همت دوستان نامگذاری شد، به خوبی جا افتاده است. همین یك كار كوچك را در قالب كاری جمعی انجام دادیم و به یادگار از آن فعالیتها ماند.

پس به همین مناسبت هرچقدر فرصت شد به احترام تلاشهای وبلاگی سال گذشته همه بلاگداران، یك كم حرف جدی و صریح و بی‌رودربایستی بزنیم. خرد خرد هم بزنیم.

استفاده از واژه‌ای به نام وبلاگستان و حكم كلی صادر كردن در مورد آن، خصوصاً هنگامی كه وقتی برای خواندن وبلاگها نمیگذاریم كار بسیار خطرناك و اشتباهی است. قبلاً مفصل در اینباره نوشته‌ام. وقتی میگوییم وبلاگستان انگار كه میگوییم كهكشان راه شیری یا حتی وسیعتر مثلاً كیهان. گستردگی تا این حد است. كسی نمیداند حدود و ثغور وبلاگها تا كجا كشیده شده اند. وبلاگها مرتب زاده میشوند و میمیرند. به هم نزدیك و دور میشوند. متروك هستند و سوسو میزنند. بسیار منظومه ها و حلقه های وبلاگی داریم. در این حجم بسیار بزرگ و پهناور از وبلاگهای عام، خودمونی، شخصی و تفننی در كنار وبلاگهای جدیتر، وبلاگهای روزنامه نگاران و نویسندگان فعال و غیره كه طبقه بندی كردن آنها هم كاری بسیار صعب و سخت است، حرف كلی در مورد "وبلاگستان" زدن و آنهم بی پشتوانه و بدون مطالعه و بدون وقت گذاشتن هرروز در پیگیری وبلاگها، نظراتی اینچنین بیرون دادن كاری اشتباه و بی‌منطق است. خیلی خوب! شاید بشود گفت وبلاگهای عمومی تر حجم فعالیتشان كم شده، اما در مقابل وبلاگهای چند رسانه‌ای بسیار زیادی هم تولید شده كه تولیدات تصویری دارند، توییت‌نویس‌ها و ریزنویسها هم كم نیستند. نكته‌گوهای وبلاگ‌نویس و پیونددهندگان رسانه‌های دیگر با وبلاگ، اعصاب‌نداران مكتب اعتراضی و رپ نویسان، آی‌تی كارهای جدید و تكنولوژی‌نویس‌ها هم كم نیستند كه پیوسته‌اند به كهكشان وبلاگ‌نویسی (یعنی همان بلاگ‌سپهر)، جدی‌ترها هم اگرچه كمكارتر شده اند اما واقعاً نوشته هایشان پخته تر شده، تحلیلگران هم دارند تحلیلشان را میكنند. روشنفكران هم همینطور، علاقمندان هنر و معماری و ادبیات و شعر هم همینطور، اروتیك نویسان هم همینطور، حالا گیرم كمتر بنویسند. شخصی نویسان هم كم نیستند. اینها را چطور میشود ندید؟ چطور میشود ندید كه تعدادی از وبلاگها خودشان هیچ كم از یك رسانه درست و حرفه ای ندارند و درحالت كلی در وبلاگها بطور مرتب و در جاهای مختلف و زمانهای مختلف، نه لزوماً چند وبلاگ خاص كه علیرغم عالی بودنشان به خاطر ماهیت وبلاگ بودنشان، نوشته هایی ضعیف و قوی دارند، نوشته‌هایی میخوانیم كه از نظر كیفیت و محتوا و منطق و استخوانبندی و روشمندی در بسط موضوع ده ها برابر از مقاله ها و تولیدات سایتها و رسانه هایی كه حتی با پول و مدیریت غیرایرانی یا ایرانی اداره میشوند، بالاتر و برتر هستند. چطور میشود اینها را ندید؟

بی‌انصافی و كج اندیشی تا آنجا كه اینهمه وبلاگهای جدی و خوب در سال گذشته تحلیل و تفسیر از جنبش سبز ارائه دادند و اینهمه وقایع دست اول گزارش دادند، همه اینها را ندیده بگیریم و بگوییم شبكه‌های اجتماعی كار وبلاگها را تمام كردند و "وبلاگستان" رو به افول است. نمفهمم اینكه چارتا پوستر موسوی را همخوان كنیم و سرود یاردبستانی را در فلان دانشگاه از این زاویه و از آن زاویه با مبایلهای مختلف پوشش بدهیم، نباید چشم ما را به روی وبلاگها ببندد. شبكه های اجتماعی هم برای پوشش شبكه ای باید باشند، وبلاگها را هم البته باید دید و برصدر نشاند. هیچ چیز جای وبلاگ را در شهروند روزنامه نگاری نخواهد گرفت و بجد با این نظر كه كتایون هم آن را بخوبی تبیین كرده بود و در این هزارتوی پیچ در پیچ دویچه وله لینكش را متاسفانه نتوانستم پیدا كنم، موافقم. بدنبال یافتن لینك مصاحبه كتایون بلاگر باسابقه "سایه" در دویچه وله، همین الان هم دیدم كه آرش آبادپور و نیما اكبرپور هم خوشبختانه از این نظر دفاع كرده‌اند (*)

چون دو روزنامه‌نگار محترم كه به كار حرفه ای شان در عرصه تحلیل سیاسی احترام میگذارم، یك زمانی وبلاگنویس بوده‌اند، الان هم صراحتاً وبلاگنویسی را تخطئه میكنند یا بیفایده میدانند یا مغایر اصول كار حرفه ای ژورنالیستی خود میدانند (این هم حرفی اشتباه است!) به صرف اینكه آنها روزنامه نگار هستند، آنان را كارشناس رسانه‌ای بدانیم، نظراتشان را در مورد وبلاگستان پوشش بدهیم و جانبدارانه (مغایر اصول روزنامه نگاری) حرفهای آنها را تاییدی بگیریم كه پس وبلاگستان رو به ركود است و پس حرف من برنامه ساز دویچه وله هم تایید شد، یك كار خطاست. از دویچه وله البته باید ممنون بود كه كارهای خوبی هم در مورد پوشش دادن وبلاگها انجام میدهند، اما نمیدانم چه اصراری دارند كه كارهای خوبشان را با حركتهایی اینچنین زیر سوال میبرند. اینكار صرفنظر از نتیجه نادرست كه وبلاگستان در ركود و درحال افول است، اساساً از نظر سیستماتیك و اصول حرفه ای كاری خطا بوده است. باری قصد گیر دادن به دوستان دویچه وله‌ای ندارم اما در مورد وبلاگها باز خردخرد خواهم نوشت.

اصل حرف این است كه وبلاگها چه مهم باشند و چه نباشند، حرف زدن در موردشان به طور كلی و به عنوان تحلیلگر وبلاگی، كاری بسیار سخت و توام با ساختن و اندك اندك شناخت پیداكردن به ابهامات و پیچیدگیهای این عرصه است. نگارنده هم ادعایی ندارد، اما چون سالها در این عرصه كار كرده و گهگاه در این زمینه مختصر تحقیقی كرده میداند كه این عرصه جامعه وبلاگها با این حجم و تعدد بسیار زیاد و بسان رسانه هایی زنده و شبكه‌ای، مستقل از اینكه كار وبلاگنویسی كار ساده ای ممكن است باشد و آپولو هوا كردن نیست، عرصه‌ای بسیار پیچیده و جالب برای مطالعه و بررسی است. كاری بدیع هم هست و اگر كسی میتواند بهتر تحلیل كند و بهتر بزند، بستاند و بزند. ابهامات و سستی ها در نظرات را در این باب، تلاش و نقد و داوری جمعی میتواند بهتر كند، گرچه ابهامات ذاتی این عرصه هیچگاه از میان نخواهد رفت.

Labels: , ,

4 Comments | | Permalink

_______________________________________________